Infernal company [Completed]

6.دیدار با سلبریتی

اولین پارت هونهان خدمت شما :)

از وقتی بکهیون تو کمپانی مشغول به کار شده بود با اینکه تمام تلاشش رو کرده بود تا به کارهای رستوران هم برسه باز یه جاهایی کم میاورد و هرجا که دستش میرسید سرشو میذاشت روی میز و چرت میزد.

لوهان خیلی دلش برای دوستش میسوخت و همچنان درک نمیکرد برای چی هنوز هم به اون رستوران میرفت درحالیکه میتونست بره خونه و استراحت کنه و برای روز بعدش تو کمپانی برنامه بریزه.

از یه نظرهایی هم واقعا بک رو تحسین میکرد که چطور میتونه هم کمپانی بره و اونجا کار کنه و هم به رستوران بیاد و اینجا رو هم هندل کنه و در آخر شب ها هم به نقشه ها و پروژه هاش برسه.
البته اون خبر نداشت که بک به جز خرحمالی تو اون شرکت کار دیگه ای نمیکنه و همین بی خبری هم دلیل اصلی تحسیناش بود.

اون روز مثل همیشه ساعت دو اومد و شیفتش رو از تیونگ تحویل گرفت و بعد از عوض کردن لباساش رفت تو آشپزخونه تا تو شستن ظرفا به بیول کمک کنه.
بیول کوچکترین پیشخدمت رستوران بود و خیلی هم بامزه و شیرین زبون بود.همه یجورایی سعی میکردن بهش کمک کنن تا کار کمتری بهش بیوفته و کمتر خسته بشه.

دخترک ۱۷ سالش بیشتر نبود و کسی دوست نداشت ازش بپرسه چرا با این سن کم درست در زمانی که باید همه ی وقت و انرژیش رو بذاره و روی درسای دبیرستانش تمرکز کنه و برای شرکت تو کنکور آماده بشه به صورت تمام وقت تو این رستوران مشغول به کاره.

همه سعی میکردن خیلی عادی باهاش رفتار کنن تا زیاد سرخورده نشه و حس نکنه از بقیه ی هم سن و سالهاش عقبه.

لو کنارش وایساد و اونم دستاشو تو کف کرد و شروع به شستن ظرفا کرد.بیول که تازه توجهش بهش جلب شده بود گفت:

_اوه اومدی هیونگ؟قسمت جدید دیشب رو دیدی؟پسر عجب کیسی بود.

لوهان خندید و گفت:

_عاره تا دیدمش سریع گفتم امشب بیول با خیال راحت میخوابه دیگه.

_آره بالاخره یه کیس داشتن.دوازده قسمت منتظرش بودیم. دیگه رسما داشتم از کارگردانه ناامید میشدم.کلا اون عادتشه اول حسابی مخاطب رو حرص میده بعد میذاره بازیگرا یه نوکی بزنن.

لوهان به حرفای دخترک میخندید و باهاش شوخی میکرد‌.بیول بیشتر از همه تو رستوران با اون صمیمی بود و جدیدا کمی با بک هم احساس راحتی میکرد.بخاطر اینکه بیشتر هم باهاشون احساس راحتی کنه میذاشتن بهشون بگه هیونگ نه اوپا چون اینطوری خودش هم کمتر معذب میشد.

رو به بیول گفت:

_این پسره اسم اصلیش چیه؟همه ی دخترا دیوونشن و براش غش و ضعف میکنن.