74.تولد کریس

861 215 33
                                    

یک هفته از اومدن بیول به خونشون میگذشت و لوهان به راحتی میتونست حس کنه همین یک هفته چقدر جو مرده ی خونشون عوض شده.

حالا لیام بیشتر میخندید و مادرش هم بیشتر تو خونه کار میکرد.غذا درست میکرد و با بچه ها فیلم و سریال میدید.به لطف بیول و لیام کلی از گروه های کیپاپ رو شناخته بود و کم کم داشت آهنگاشون رو یاد میگرفت.
خودش هم عوض شده بود.تصمیم گرفته بود به حرف بیول عمل کنه.بالاخره همه یه روزی میمردن و فقط خاطراتشون باقی میموند.میخواست تا میتونه با خانوادش خاطره ثبت کنه که بعدا حسرت چیزی رو نخوره.

حالا همه چیز بهتر شده بود.بیشتر بهش خوش میگذشت و از این بابت از بیول ممنون بود.اون دختر کوچولوی شیطون و مهربون حال همشون رو خوب کرده بود...

تا حد زیادی هم مهربون و خل و چل بود.چون روز سوم وقتی متوجه شد لیام با حسرت به موهای بلندش نگاه میکنه چون خودش بخاطر شیمی درمانی ها مو نداشت بدون ذره ای مکث رفته بود تو حموم و موهاش رو از ته کوتاه کرده بود...

باید بخاطر همچین خریتی دعواش میکرد اما وقتی متوجه شد هدف بیول از اون کارش چی بوده فقط تونست ازش ممنون باشه و کمی هم شرمنده شه...

بیول به لیام گفته بود موهاش خراب شدن و مدتها بوده که دلش میخواسته موهاش رو کوتاه کنه اما فرصتش پیش نمیومده و حالا فقط رفته و کاری که مدت ها بود میخواست انجام بده رو انجام داده.

لیام هم برای بار ده هزارم تو چند روز گذشته بیول رو تحسین کرده بود گفته بود که نونا خیلی خفنه...

تنها چیزی که این روزها یکم زیادی رو مخش بود اوه سهون و پارتنر جلف و سبکش بود.

فیلمبرداری قسمتای مثبت هجده شروع شده بود و اون اصلا دلس نمیخواست همراه سهون بره سر فیلمبرداری چون...

محض رضای خدا اینکه وایسی و مالوندن دو نفر به همدیگه رو ببینی خیلی خجالت اور و معذب کننده بود و اون دوست نداشت تو اون موقعیت قرار بگیره.

از طرفی سهون...اون پسر یکم زیادی تو همه چیز حرفه ای بود.با اینکه اصلا تمایلی نداشت مجبور شده بود سر یکی از صحنه های نسبتا سبک خاصر بشه و خب همون یک صحنه کافی بود تا به قدرت و مهارت اوه سهون ایمان بیاره

عمرا اگه خودش میتونست یه زمانی یه دختر رو با اون حجم از مهارت و تسلط ببوسه و این باعث میشد دلش به حال خودش بسوزه.

از طرفی هم شیلبی که انگار تو کونش عروسی بود دیگه اصلا به اون حتی نگاه هم نمیکرد و اونقدر با صدای جیغش کنار گوش اون سهون اوپا سهون اوپا کرده بود که باعث شده بود حالش از اسم سهون و لقب اوپا بهم بخوره

خدا رو شکر که بیول بهش نمیگفت اوپا وگرنه ممکن بود از بیول هم متنفر بشه.

اون روز سهون فیلمبرداری داشت و یه صحنه ی خیلی نرمال رو قرار بود فیلمبرداری کنن برای همین رضایت داده بود باهاش بره سر صحنه

Infernal company [Completed]Where stories live. Discover now