دو روز از اون روزی که چان ناراحت و گرفته برگشته بود خونه میگذشت.تو این دو روز نه اون و نه چان هیچکدومشون اشاره ای به روز جلسه نکرده بودن و طوری رفتار میکردن انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده.
ترجیح میداد اصلا سراغ گوشیش نره و اخبار رو چک نکنه.چون هیچ چیز خوبی نمیتونست پیدا کنه.برنده شدن بیون میونجی و نجات کمپانیش از وضعیت قرمز سرخط خبرها بود و بعد از اون همه از چانیول و کمپانیش انتقاد کرده بودن که چرا برای جلسه ی به اون مهمی چیزی آماده نکردن.
حقیقتا خودش هم به شدت متعجب شده بود و یک بار از چان پرسیده بود با وحود اونهمه زحمتی که کشیدن پس چرا تو جلسه طرح هاشون رو ارایه ندادن و چان خیلی جدی و خشک جواب داده بود:
_طرح بیون اونقدر کامل و خوب بود که میدونستیم در مقابلش هیچ شانسی نداریم.برای همین نخواستیم وقت خودمون و بقیه رو تلف کنیم.
اون خوب میدونست که چان الکی گفته.چانیول برای طرح ساده و مسخره ای که به اون سپرده بود تا مقابل پدرش ارائه بده اونهمه برنامه ریزی کرده بود و در آخر با زبون بازی های خاص خودش برنده شده بود.اما حالا اینطوری گفتنش خیلی بیشتر از قبل مشکوکش میکرد.
فردا قرار بود برن دکتر و گچ پای راستش رو در بیارن.هم هیجان داشت و هم میترسید.باید بعدش چند جلسه فیزیوتراپی میرفت تا بتونه دوباره رو پاهاش وایسه و کارهاش رو انجام بده.گچ پای دیگش هم دو هفته ی دیگه باز میشد و واقعا از بابتش خوشحال بود.
با وجود اینکه چان خیلی بهش رسیدگی میکرد و برای کوچکترین چیزها بهش کمک میکرد اما اون دوست داشت خودش بتونه کارهاش رو انجام بده و این احساس گند سربار دیگران بودن رو دیگه تجربه نکنه.
بیول صبح ها پیشش میومد و تا ظهر که چان برگرده میموند و چون روز به روز به تاریخ امتحان نزدیک تر میشد سرش خیلی با درس گرم بود و اون همه جوره سعی میکرد بهش کمک کنه.
البته که کیونگ و لو هم تو رستوران هواشو داشتن و کمکش میکردن این روزهای اخر زمان بیشتری برای خودش سیو کنه و درسها رو جمع بندی کنه.
حالا هم روی مبل نشسته بود و ادامه ی فیلمی که چند شب میش چان با نهایت جلب بازی و بدجنسی نذاشته بود تا ته ببینه رو تماشا میکرد.
چان تو اتاق بود و از صداهایی که میومد واضح بود داره تلفنی حرف میزنه.اما با کی؟؟؟معلوم نبود...
ظرف پاپ کورنی که جلوش بود رو برداشت و مشغول شد...نمیدونست چقدر گذشت که در اتاق باز شد و چان با اخم های تو هم ازش بیرون اومد.
با تعجب بهش نگاه کرد و پرسید:
_خوبی؟_عاره...تو چی؟خوبی؟
_خوبم.
اومد و کنارش نشست.دست کرد تو ظرف پاپ کورن و کمی از پام کورنش رو خورد.
ساعت روی دیوار رو چک کرد و دستی به پشت گردنش کشید و گردنش رو ماساژ داد...
YOU ARE READING
Infernal company [Completed]
Romanceکمپانی جهنمی ژانر: زندگی اجتماعی،ماجرایی،رومنس،اسمات🔞 کاپل ها: چانبک،کایسو،هونهان ************* خلاصه: یه مهندس معمار بیکار و تنها به اسم بکهیون که دنبال کار میگرده تا بتونه اجاره خونهاش رو بده و یه مرد قدرتمند و پولدار به اسم پارک چانیول که رئی...