97. جشن کریسمس

1K 228 67
                                    

یک سال بعد

چند روز دیگه جشن کریسمس بود و تمام خیابون های سئول پر از حال و هوای کریسمس و درختهای تزیین شده، مجسمه های بابانوئل و جورابهای تزئینی قرمز، آبنبات های رنگی و بزرگ و تابلوهای با مزه با طرح شاخ گوزن بود. هوا به شدت سرد و خشک شده بود اما حتی این هوای سرد هم نمیتونست مانع هیجان مردم برای بیرون رفتن از خونه و خرید برای کریسمسشون باشه.

کای هر سال برای جشن کریسمس به بوسان میرفت تا کنار خانواده‌ ی رو اعصابش جشن بگیره اما امسال قرار بود تو سئول بمونه و برای لحظه ی ورود به سال جدید کنار کیونگسو باشه...

هرچند هنوز درمورد تصمیمش چیزی به کیونگ نگفته بود ولی خب حتی اگر میگفت هم کیونگ تنها واکنشی که میتونست نشون بده خوشحالی بود دیگه نه؟ کی بدش میومد کریسمس رو در کنار دوست پسرش جشن بگیره؟
طی یک سال گذشته اونها به قدری بهم نزدیک شده بودن که حالا یه خونه ی مشترک گرفته و با هم زندگی میکردن. البته که خانواده هاشون به اونها فقط به چشم دوتا دوست و همکار معمولی نگاه میکردن و کلی اون اوایل بابت چنین تصمیمی سرزنششون کردن ولی هم اون و هم کیونگ کله شق تر از این بودن که بخوان به حرفهای بقیه توجه کنن.

حالا کیونگ کارش اونقد خوب شده بود که تو کمپانی تبدیل به یکی از موفق ترین طراح ها شناخته میشد و همه یجورایی ازش حساب میبردن.

_ باورم نمیشه اینقدر سریع کریسمس شد...

کیونگ همونطور که از پشت شیشه ی کافه به بیرون خیره شده بود گفت. از نیم ساعت پیش که با هم از کمپانی بیرون زدن برای نوشیدن قهوه به یه کافه ی نزدیک کمپانی که تم کریسمس داشت اومده بودن و جو و شور و هیجان مردم هم روشون تاثیر گذاشته بود.

_ کریسمس ها رو دوست داری؟

کای پرسید و کمی از تارت بلوبری ای که کیونگ برای خودش سفارش داده بود تو دهنش گذاشت.

_ البته که دوستش دارم. وقتایی که مدرسه میرفتم بیشتر دوستش داشتم ولی خب... الانم بد نیست.

_ من همیشه تو کریسمس دو تا حس دوگانه رو تجربه میکردم و همیشه گیج بودم. هیچ زمان نفهمیدم واقعا کریسمس رو دوست دارم یا نه

_ چرا؟

_ برای جشن کریسمس همه‌ی خانوادمون دور هم جمع میشن... مجبورم بچه های رو مخ خواهرهامو تحمل کنم و به جوکهای بابابزرگی شوهراشون بخندم... آه خدایا حتی مادرمم با اینکه بلد نیست کیک بپزه مجبورمون میکنه از اون خمیر شکل گرفته ای که جلومون میذاره بخوریم و این واقعا آزار دهندس.

کیونگ از این حرفش به خنده افتاد و پرسید:

_ خب کجای این حس دوگانه‌اس؟ با این چیزی که تو تعریف کردی کاملا ضایعس که احساس انزجار داری نسبت به کریسمس.

Infernal company [Completed]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum