20

1.2K 253 69
                                    


چپتر بیستم_ بیا اینجا
(ن: اگه گفتید اینجا کجاس؟😊؟

دسته چتر رو به طرف بادیگارد خجالتیش گرفت و با چشم غره ای که پشت بندش اومد، مجبورش کرد چتر رو بگیره.

_ یادت نره دارم می بینمت.

محافظ بیچاره رو تهدید کرد و بعد از چشم غره دوم دستش رو روی دستگیره در ون گذاشت.

-اقای استایلز؟

با صدا زده شدن اسمش نگاهش رو چرخوند و صورت لویی تاملینسون رو پیدا کرد.

-ما...ما...میتونیم با هم حرف بزنیم...؟ فقط برای چند دقیقه.

لویی مردد و هول شده درخواست کرد و یه قدم فاصله بینشون رو برداشت تا چتر رو بالای سر هری هم بگیره...که بالافاصله از این کارش پشیمون شد...چون با وجود فاصله کمی که با رئیسش داشت چند سانت اختلاف قدی بینشون خیلی به چشم می اومد و مرد جوون حس میکرد هری کنترل شدیدی روش داره.

-حرف بزنیم؟ من و تو چه حرفی داریم که بهم بزنیم؟

هری با تمسخر پرسید و صدای "هه" مانندی که در پایان سوالش گفت نشون داد لویی رو در حد هم صحبتی با خودش نمی بینه.

لب های لویی با حرفای هری به شکل خط دراومدن...پسر حلقه دستش رو دور دسته چتر محکمتر کرد و تمام تلاشش رو به کار برد تا عقب نکشه و حرفی که برای زدنش چند روز با خودش کلنجار رفته بود رو به زبون بیاره.

-من بادیگارد شمام اما تا وقتی بهم اعتماد نداشته باشید نمیتونم وظیفه امو به درستی انجام بدم.

-مگه کاری کردی که فکر میکنی اعتماد منو نداری؟

لویی با پرسش یهویی هری جا خورده تکونی روی پاهاش خورد...درسته که یه کار پهونی کرده بود اما باعث نمیشد هری این رفتار رو باهاش داشته باشه...مخصوصا وقتی مطمئن بود هری اصلا نمیدونه چه کاری کرده! وگرنه خیلی سریع به روش می اورد و چه بسا کل عمارت هم باخبر میشدن...

-میدونم دفعه اولی که همدیگرو دیدیم رفتار مناسبی باهاتون نداشتم اما...

بادیگارد جوون دوباره به حرف اومد اما تردید برای ادامه دادن باعث شد جمله دومش رو شروع نکنه و سکوت رو در پیش بگیره...

-اما چی؟

-اما اون دلیل رفتارهای الانتون نیست درسته؟

با تشری از جانب هری، محافظ به حرف اومد و دوباره ساکت شد...
پشیمون بود...از شروع این گفتگو پشیمون شده بود اما برای به عقب برگشتن یا عقب کشیدن خیلی دیر بود...الان فقط باید حرفش رو میزد و میپرسید دلیل این همه بی اعتمادی به چی برمیگرده؟ و اگه تا این حد بهش بی اعتماده چرا کل شبانه روز نمیذاره حتی ثانیه ای ازش دور بشه؟
اون بلوند پر سرو صدا حتی مجبورش کرده شبا روی کاناپه داخل اتاقش بخوابه...

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now