108

771 113 636
                                    

کامنت +550
چپتر صد و هشت - خائن.

🎼Symphony - Clean Bandit
🎼Watch Your Back - Sam Tinnesz

روی صندلیش تکون بی‌قراری خورد.
احساس بدی توی پایین‌تنه‌اش داشت و صندلی چوبی زیرش هم چندان راحت نبود.
حینی که از شرایط کاملا ناراضی بود، برشی از پنکیک عسلی توی دهنش گذاشت.
سرش رو بالا آورد و نگاهش رو به روبه‌روش داد
لیام در آرامش و انگار که هیچ چیزی خاطرش رو آزار نمیده مشغول خوردن صبحونه‌اش بود.

تقریبا بیست دقیقه‌ای می‌شد که به غذاخوری در نزدیکی کلیسای مدنظرشون اومده بودن.
دور یکی از میزهایی نشسته بودن که بیرون از ساختمون و توی پیاده‌رو گذاشته شدن.
حرف خاصی بینشون رد و بدل نشده بود و زین علی رغم میلش سوالی از لیام در مورد صحبتش با تایلر نکرده بود.
چهره‌ی لیام وقتی توی پارکینگ بهش پیوست نشون از چطوری پیش رفتن دیدار کوتاهش با تایلر می‌داد.
اگه خبر امیدوار کننده‌ای به لیام داده می‌شد مطمئنا بهش می‌گفت و اون چهره درهم رو به خودش نمی‌گرفت.

در هرحال یک ساعتی از خروجشون از عمارت می‌گذشت و خیلی وقت بود که محافظ‌های همراهشون رو گم کردن.

- چرا نمی‌خوری؟ می‌خوای یه چیز دیگه‌ای برات سفارش بدم؟

با بلند شدن صدای لیام پلکی زد و اندکی خودش رو روی صندلی عقب کشید.
همین حرکتش باعث شد دردی توی پایین تنه‌اش بپیچه، درد کوتاه اما شدید بود، به سرعت هم از بین رفت.
هرچند که ابروهاش رو درهم کشید و اخمی رو به چهره‌اش آورد.

- اوه نکنه اون پایین مایین‌ها اذیته!

جمله‌‌ی بعد لیام اخمش رو عمیق‌تر کرد و چشم‌هاش رو تیره‌تر.

- توام اگه یه دسته بیل می‌رفت تو کونت اذیت می‌شدی.

اعلام عصبی کرد و اهمیتی به این نداد که مشتری‌های میزهای اطراف صداش رو بشنون.
در مقابل، لیام خنده کوتاهی سر داد.
بدون اینکه آثار خنده رو از روی لب‌هاش پاک کنه، با چاقو برشی به پنکیک داخل بشقابش زد.

- داری اغراق می‌کنی، سایز من خیلی‌ هم نرماله.

گفت و همزمان که لقمه‌ی دیگه‌ای توی دهنش می‌ذاشت، شونه‌هاش رو بالا انداخت.
حرکات و حرف‌هاش باعث شد زین چشم‌غره‌ای بهش بره و حرصی شده قلپی از آب پرتغالش بخوره.

- اگه واسه همین سایز نرمالت یه جایگزین پیدا نکردم.

وعده داد و از روی صندلیش بلند شد.
لیام لقمه‌ی توی دهنش رو با عجله فرو داد. از کیف پولش اسکناسی بیرون کشید و‌ زیر یکی از لیوان‌های روی میز فرستاد.
بلند شد و قدم‌های سریع برداشت تا به زین برسه.
شونه‌ به شونه‌ی زین که ایستاد با انگشت اشاره‌اش، کناره‌ی انگشت اشاره‌ی معشوقش رو لمس کرد.

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now