98

1.3K 191 1K
                                    


کامنت +450
چپتر نود و هشت - بغلم کن

🎼Katy Perry - Rise
🎼Raign - When It's All over

تمام تنش می‌لرزید...از نوک پا تا فرق سر...
ترس، حسی بود که با شدت زیاد بدنش رو تحت شعاع قرار داده...
تنها چیزی که میدید، تنها چیزی که چشم‌هاش میدیدن صورت عرق کرده و متعجب لیام بود...

سر اسلحه‌ای که روی شقیقه لیام بود فشار رو به جلویی به سرش اورد...
اون مرد به اجبار به سمت راست خودش دو قدم کوچیک برداشت...
رومن به واسطه جابه‌جایی که لیام داشت از کمینگاهش بیرون اومد و همزمان که چهره خندونش رو به رخ می‌کشید، محتاطانه خم شد و اسلحه دست لیام رو گرفت و به کناری پرت کرد.
دست چپ رومن خونی بود و به نظر می‌رسید یکی از چند تیری که دقایقی پیش لیام توی رد روم شلیک کرده دستش رو زخمی کرده اما به اندازه‌ای جدی نبود که اونو از پا دربیاره.
چهره راضیش هم اینو نشون میداد که چندان مشکلی برای ادامه دادن نداره.

- خب خب...ببین کی خودشو برای تجدید دیدار رسونده.

همون مرد با تمسخر به حرف اومد و فشاری به اسلحه دستش اورد که باعث شد لیام اندکی سرش رو خم کنه...حینی که نگاهش روی زینی بود که مقابلشون روی زمین نشسته...

- ببینم فرصت شد باهم گپ بزنید؟

صدای رومن که دوباره بلند شد، زین نفس لرزون و صداداری کشید...
جلوی چشم‌هاش حباب‌های مشکی رنگی درحال شکل گیری بود و نمیدونست این تصویر مقابلشه که درحال چرخیدن به دور سرشه یا سر خودش روی گردنش تعادل نداره!
لعنت حتی احساس اینو داشت که درحال بی‌هوش شدنه.
این فکر باعث شد، کف دست چپش رو روی زمین بذاره و به واسطه تکیه دادن سر اسلحه‌اش به کف راهرو روی پاهاش بلند بشه.

- عا عاااع...آروم.

بالافاصله آوایی از دهن رومن خارج شد که حکم اخطاری بود برای اینکه کار نسنجیده‌ای انجام نده چون جونش توی دستای اونه...

- تو بگو فرمانده فراری و معروف،

وقتی تنها خودش گوینده شد، طعنه‌امیز ادامه داد و با نگاه حرکت دست زین رو دنبال کرد که اسلحه دستش رو بالا میاره و سعی میکنه به سمت جلو نشونه بگیرتش...
از دیدن این تلاش زین پوزخندی روی لباش اومد، مرد جلوش انگار که یه پیرمرد زه‌وار دررفته باشه دستش با شدت زیادی می‌لرزید... اسلحه اصلا توی دستش تعادل نداشت و حتی اگه سعی میکرد با نهایت دقت شلیکی بکنه به قطع به هدف نمیزد.

- مالیک بهت گفته چطوری فهمیدیم کونی شده؟

وقیحانه پرسید و نگاهش رو به لیام داد...مردی که هردو دستش رو مشت میکرد و خط فکش به خاطر فشار دندون‌هاش روی هم تیز می‌شد.

- بهت گفته چطوری انگشت شده؟

- دهن کثیفو ببند.

لحظه بعد زین با همه وجود فریاد کشید و لیام سرجاش تکون عصبی خورد...
هرچند رومن با کشیدن ضامن اسلحه‌اش به اون مرد اخطار داد هرلحظه که اراده کنه میتونه مغزش رو روی دیوار پشت سرش بپاشه.

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now