کامنت +400
چپتر نود و پنج - وفاداری
🎼Lea Michele - Get It Rightاین یه فکته که آستانه تحمل همه آدما مثل هم و به یه اندازه نیست...
بیاید اینجور بگیم که جرد تحمل بالایی داشت و از این بابت میتونست رکورد دار باشه.
اون مرد تحمل میکرد....تحمل میکرد....تحمل میکرد...
تا وقتی که دیگه تحمل نمیکرد و اون لحظه دیگه اصلا شبیه کسی که هست نمیبود...
درست مثل الان...جرد نیم ساعتی میشه که پشت در سرویس بهداشتی ایستاده و به صدای عق زدنای گاه و بیگاه جنسن گوش میده...البته گوش دادن تنها کاری نیست که اون مرد میکنه...
هر چند دقیقه یک بار به نشونه اعتراض چند مشت به در میزنه و وقتی جوابی از مرد داخل سرویس نمیگیره، پشت در به خودش میپیچه...به هیچ وجه نمیخواد بدون اجازه وارد سرویس بهداشتی بشه اما ادامه دادن این وضعیت اصلا کاری نیست که بتونه از پسش بربیاد...چون آره. تحملش تموم شده...پس این دفعه که صدای عق زدن جنسن رو شنید دستگیره در رو چنگ زد و همزمان با باز کردن در، یه گام بلند به داخل برداشت.بالافاصله سر جنسن بالا اومد و با نگاه کردن به اینه روشویی، چشماشون همدیگه رو پیدا کردن. چشمای جنسن از فشاری که به معده اش اومده بود قرمز شده بودن و چشمای جرد از عصبانیتی که عاملش جنسن بود سرخ بودن.
جرد دندون هاش رو روی هم کشید و با رها کردن دستگیره یه قدم دیگه به جلو برداشت. جنسن استین پیرهن نباتیش رو روی دهن خیسش کشید و نگاهش رو از چشمای مرد پشت سرش دزدید...اما قبل از اینکه این قطع ارتباط ادامه دار بشه بازوش کشیده شد و با چرخی که به عقب خورد کمرش به کاشی های سرد دستشویی چسبید.-لباس بپوش میریم بیمارستان...
جرد از بین دندون هاش غرید و لحن دستور مانند و تاریکش بالافاصله هوای داخل اتاق رو مکید... جنسن به راحتی عصبانیت رو توی چشمای مرد میخوند و میدید چطوری باعث لبریز شدن صبرش شده.
مرد بزرگتر وقتی جوابی از مرد جلوش نگرفت اخمی کرد و بازوی توی مشتش رو به نشونه اعتراض محکمتر فشرد...جرد حالا یکی دو سطح هم بالاتر از آستانه تحملش بود...جنسن نه باهاش حرف میزد و نه به حرفاش گوش میداد... اون مرد دیشب رو کاملا مست کرده بود و بطریهای خالی پایین کاناپهی جلوی تی وی گویایی این واقعیت بود...
و صبح زود که از خواب بیدار شده بود خودش رو توی دستشویی حبس کرده بود و تا همین چند دقیقه پیش سعی میکرد معدهاش رو با عق زدنهای پیاپی خالی کنه...
در حالی که کاملا فراموش کرده بود، نیمههای شب توی خواب و بیداری، هر چی که خورده بود رو کف هال بالا اورد و جرد مجبور شد چند دقیقه از وقت گران بهاش رو صرف تمیزکاری اون ناحیه بکنه.دیگه واقعا نمیدونست چطوری باید گروهبان مست دیشب کنار بیاد...نه میتونست تحملش کنه و نه میتونست ازش دست بکشه...
فقط اگه جنسن دهن باز میکرد و باهاش حرف میزد جرد مجبور نبود افکاری از جنس رفتن و رها کردن داشته باشه.
YOU ARE READING
My Mysterious Bodyguard (S1&2)
Fanfictionچیزی که لیام در مورد بادیگارد اسرارآمیزش نمیدونست این بود که اون مرد چشم طلایی قراره ازش محافظت بکنه یا بهش آسیب بزنه!!! با این حال اهمیتی نداشت چون لیام بدون اینکه بدونه، عاقبت عاشق اون مرد شدن رو به جون خریده بود. فصل اول کامل✅ فصل دوم درحال آپ❌ ...