33

1.3K 224 177
                                    

چپتر سی و سوم - دخترشون...!


نایل اندکی روی میز وسط مبل های اتاق لیام خم شد و برگه های مقابلش از نظر گذروند: "به محض اینکه از کشور خارج بشیم انتقال سندا انجام میشن."

هری نامطمئن قدمی به سمت لیام که روی صندلی شاهانه پشت میز کارش لم داده بود برداشت: "مطمئنی!؟ لیام کاری که میخوایم بکنیم راه برگشت نداره میدونی که!"

لیام که این روزا بخاطر وجود پسر طبقه زیرین قادر به انجام هرکاری، تکرار میکنم هر کاری بود صندلی چرخدارش چندبار عقب و جلو کرد: "دیشب خیلی واضح حرفامو زدم...تو هم قبول کردی... الانم وقت عملی کردن نقشه اس."

نایل چند برگه دیگه از داخل پاکت کاغذیی بیرون کشید و از روی مبل بلند شد. به طرف لیام رفت و برگه ها رو یکی یکی مقابلش روی میز چید: "این و این فرم انتقال سند بار به اسم مایاس...نشون میده چندساله به اسمشه و کسی نمیتونه از لحاظ قانونی به تو ربطش بده... افراد بارهم که حرفی نمیزنن."

لیام سری به نشونه فهمیدن تکون داد: "اره ازشون مطمئنم...هیچکدوم بهم خیانت نمیکنن."

نایل همینطوره ای زیر لب گفت و به برگه دیگه ای اشاره کرد: "اینم مربوط به عمارته...وقتی امضا بشه اینجا دیگه مال تو نیست اما طبق قرارداد می تونیم تا وقتی که میریم اینجا بمونیم."

هری لبه میز کار نشست و دستش زیر چونه اش ستون کرد: "دیگه چیزی نداریم که به اسم لی باشه؟"

نایل برگه های امضا نشده روی میزُ مرتب کرد: "بقیه املاک، زمین ها، سهام های بورس و اسناد دیگه اکثرا به اسم من یا توان...بجز بار و این خونه فقط شرکت میمونه که به اسم لیام پینه...اما از اونجایی که همه تو (هری) رو به اسم لیام و رئیس اونجا میدونن باید شخصا توی جلسه هیئت مدیره شرکت کنی و سهامتُ به مدیر عاملت واگذار کنی."

هری لپاش باد کرد و بازدمش مقطع بیرون فرستاد: "باشه..وقتی کارای اداریش انجام شد خبرم کن."

نایل سری تکون داد و یک قدم عقب رفت اما با جمله های بعدی لیام متوقف شد: "بار، شرکت و این خونه تنها چیزاین که به اسم منن...اما شرکت نزدیک به چهارساله دست هریه...اسم لیام پین، صورت هری و امضاش همه جای اون شرکته."

نایل با اخم ظریفی چشماش تنگ کرد: "سعی داری چی بگی؟"

لیام از روی صندلیش بلند شد و سمت کتابخونه پشت سرش چرخید: "خیلی واضحه که تمام امضاها رو باید هری بزنه...اگه هری شرکت واگذار کنه و من بار و عمارتو اگه کسی پیگیره این قضایا بشه خیلی راحت گندش در میاد...سریع متوجه میشن صاحب شرکت با کسی که صاحب این عمارته دونفرن." پوفی زیر لب کشید و زمزمه کرد: "ما حتی امضاهامونم متفاوته."

هری: ولی کسی پیگیر این قضیه نمیشه.

لیام کتابی از توی یکی از قفسه ها برداشت و سمت جمع پشت سرش چرخید: "ما همین الانم یه جاسوس تو عمارت داریم که به احتمال زیاد برای پلگرینو کار میکنه...چی میشه اگه یه جاسوس پلیس هم داشته باشیم! اون برگه ها ارزش قانونی ندارن چون لیام پینی با چهره من وجود نداره...نایل انتقال سندها رو دوباره تنظیم کن تا هری امضاشون کنه...گند این قضیه دیر یا زود در میاد فقط باید تا جایی که میتونیم برای خودمون زمان بخریم."

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now