28

1.4K 239 351
                                    


آپ پارت بعدی +45 ووت
(پارت 29، برسه چهارشنبه نرسه یکشنبه هفته بعد)

چپتر بیست و هشتم _ زین در ازای اون اسم

گاهی وقتا دنبال دلیل انجام بعضی کارها گشتن، برای جاناتان سخت میشد...مثلا هر چند وقت یه بار با خودش خلوت میکرد و به این فکر میکرد که چرا زین و همه مسائل مربوط بهش رو رها نمیکنه و به شهر خودش برنمیگرده تا زندگی خودش رو بکنه؟

اون مرد به جواب های منطقی می رسید. مثلا دلیل موندن به پای زین رو به خاطر رفاقت چندین و چند ساله اش میذاشت یا گاهی کراش کوچولویی که روی خواهر زین داشت رو دلیل میدونست...گاهی هم این دلایل رو منطقی نمیدونست و با خودش میگفت نباید علاوه بر سه سالی که به پای زین گذاشته سال های بیشتری رو صرفش کنه...اما در اخر بیخیال همه اون دلایل میشد و فقط به همراهی کردن زین ادامه میداد...

جاناتان کاملا زین رو میشناخت...چون تقریبا باهم بزرگ شدن...توی یه محله زندگی میکردن و با هم به یه مدرسه میرفتن...با خلق و خوی زین اشنایی داشت و چیزی که توی همه ی این سال ها فهمیده بود این بود که زین زیاد اهل حرف زدن در مورد دغدغه های ذهنیش نیست...

اما امروز صبح یه اتفاق عجیب در مورد رابطه اون دوتا رخ داد...

صبح که برای باز کردن مغازه خانم پایپر اومد، زین رو دید که قفل مغازه رو شکسته و دزدکی واردش شده...بعدم بین ردیف های قفسه های داخل مغازه دراز شده و تا جایی که میشده سیگار کشیده...وقتی ازش پرسید که اونجا چیکار میکنه و چرا این وضعشه؟ زین خیلی ساده هر اتفاقی که توی سه ماه اخیر براش رخ داده رو براش تعریف کرد...از کارهایی که کرده بود گرفته تا وجود شخصی به اسم پین و حتی خوابیدن باهاش...

جاناتان بیشتر از این نمی تونست شگفت زده بشه...اولین بار بود که زین قلبشو به روش باز میکرد و از فشاری که روش بود حرف میزد..جانی علاوه بر این که خوشحال بود ناراحت هم بود...چون گویا همه چی داره خیلی سخت برای رفیقش میگذره...تا جایی که نتونسته تحمل کنه و در موردشون حرف زده...

 

-بذار دوباره بپرسم، تو واقعا رئیست رو به فاک دادی؟ همونی که پیشش کار میکنی؟

 

جانی که باورش نمیشد زین کار رو با احساساتش قاطی کرده باشه با حالت پوکر فیسی پرسید و چشم هاش رو به روی زین تنگ کرد.

 

زین با تاسف سری تکون داد و همزمان که خمیازه میکشید دستی به صورتش کشید. تا اینجا که از حرف زدن با جانی چیزی عایدش نشده بود...البته اگه دهن باز شده از تعجب یا چشم های بیرون زده اش رو فاکتور بگیره.

 

-نه...قطعا اونی که به فاک رفته منم.

 

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now