38

1.7K 218 206
                                    

(ن: آپ چپتر بعدی= +60 ووت.
مشخصه یه مدت خارج از شهرم و نمیتونم آپ کنم یا چی؟😵
البت یکم خماری هم خوبه براتون🤗)

چپتر سی و هشتم _ میخوام مال تو باشم.

با فشار بیشتری که به گلوش وارد شد تعللُ جایز ندونست و با ارنج زیر دستی زد که راه نفسشو گرفته.

_اره...این عملیات از همون اول برای من فقط انتقام بود...راضی شدی؟

با عصبانیت اعتراف کرد و لحظه بعد مشت محکمی روی فکش نشست طوری که خیلی سریع پاره شدن لب پایینیش رو حس کرد...اما برای مقابله نکردن با جردی که با عصبانیت یقه اشو دو دستی چسبیده بود با خودش جنگید.

_پس تردیدت توی دستگیری پین هم بخاطر گرفتن انتقامت بود!؟

جرد با صدایی که هر چقدر تلاش میکرد بلند نباشه اما ناموفق بود پرسید.

_اره.

بادیگارد لیام فقط یک کلمه در جواب گفت و دوباره دستای جرد رو از خودش جدا کرد.
جرد قدمی به عقب برداشت و دستشو لای موهاش کشید

_لعنت بهت مالیک. اونا فقط یه هفته بهت وقت دادن که خودتو از عملیات خارج کنی! فقط یه هفته وقت داری مرگتو جعل کنی.

با شنیدن دستوری که از طرف هایو صادر شده بود سرشو با شدت به چپ و راست تکون داد و مخالفت کرد.

_نه...نه...من نمیرم...نمیرم...نه حالا که

با مخالفت زین اخم غلیظی بین ابروهای جرد نشست، دستاشو روی کمربندش گذاشت و نفس عمیقی کشید.

_زین، از حالا به بعد این پرونده برای تو یه پرونده شخصیه‌‌‌...میخوان که به اردوگاه برگردی، اگه تا یه هفته دیگه خودتو معرفی نکنی، تعلیق میشی یا حتی بدتر...ممکنه دستور حذفتو صادر کنن.

جرد شمرده مسئله پیش اومده رو توضیح داد و زین که تمام مدت با تکون دادن سرش مخالفت میکرد درمونده کف سالن بدنسازی نشست.

_نمیتونم.

بالاخره تسلیم ضعفش شد و در حالی که باریکه خون جاری شده از لبش رو پاک میکرد صداش رنگ التماس گرفت.

_نمیشه..نمیتونم...

تکرار کرد و سرشو بین دستاش گرفت.
جرد با دیدن این روی همکارش هوفی کشید و سکوت کرد...جدا از تمام واقعیت ها عمیقا دلش برای زین میسوخت...هیچوقت فکر نمیکرد پسری به خونسردی زین بار گذشته ای به این سنگینی رو به دوش بکشه... و این واقعیت رو فقط دو ساعت بود که میدونست...دو ساعت پیش که برای گزارش دادن به فروشگاه همیشگی رفته بود متوجه یه واقعیت تلخ شد.
جزئیات عملیات ده سال پیش بالاخره فاش شده بود...عملیاتی که با ورود سه نفر به تشکیلات سایمون شروع شد و با خروج جسد یک نفر پایان گرفت...جسد پدر زین و حالا هایو پرونده درحال اجرا رو یک پرونده شخصی برای زین اعلام کرده بود و دستور خارج شدنشُ از عملیات صادر کرد.

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now