35

1.4K 203 186
                                    

چپتر سی و پنجم _ خراب کردی زین

_ منم دوستت دارم لیام.

لیام با سرخوشی به خودش اعتراف کرد و زین با چشمای متعجب و گرد شده اب دهنش قورت داد تا با چندبار نفس عمیق از شدت بالا و پایین رفتن قفسه سینه برهنه ش کاسته بشه. به خودش مطمئن بود که صدایی برای ساختن اون جمله خاص از گلوش خارج نشده اما شنیدنش از دهن لیام هم حس عجیبی بهش میداد...انگار که خودش اون جمله جادویی رو به زبون اورده باشه.

لیام با پوزخند شیطانی گوشه لباش در جواب قیافه گیج و متعجب زین چشمک کوچیکی زد و دستش از شلوارش بیرون کشید.

_امیدوارم اتاق کوچیکت حمام داشته باشه.

انگشت خیس و لزجش رو بالای ناف زین کشید و همون بادیگارد که تازه از تجزیه اتفاقی که افتاد فارغ میشد، لب پایینیش کامل به دهن گرفت. با فشاری به سینه لیام به فاصله گرفتن وادارش کرد اما خیلی سریع به خودش اومد و با گرفتن شونه لیام مانع دور شدنش شد.

_شلوارم...شلوارمو به گند کشیدی...لیام پین.

لیام با صدای ارومی خندید: "من یا تو؟"

زین عصبی همونطور که پشت سرشو روی زمین میکوبید با گرفتن قسمتی از جلوی لباس لیام، مرد رو بیشتر به خودش نزدیک کرد تا فضای کمتری رو برای دید زدن بدنش بهش بده.

_ پس بلدی خجالتم بکشی!

زین در جواب لحن سرخوش لیام نگاهش گرفت و کوتاه غرید: "خفه شو."

لیام خیلی زود چونه ش به سمت خودش چرخوند: "لب های قشنگتو تکون بده و بگو از تجربه اش پشیمونی اونوقت منم تمام قد ازت معذرت خواهی میکنم."

زین چشماشو تو حدقه چرخوند و سرشو به سینه لیام تکیه داد: "نیستم...فقط دیگه نمیذارم بهم دست بزنی."

با جمله بعدی که زین گفت لیام اخم ساختگی کرد و دستی به پهلوی برهنه پسر زیرش کشید.

_ مگه دست خودته!

و سعی کرد اندکی ازش فاصله بگیره اما زین با چنگ زدن لباسش مانعش شد.

_چیه نمیخوای بذاری برم! بیشتر میخوای؟

سه ثانیه بعد از تموم شدن جمله اش که با نهایت سرخوشی گفته شد با شدت به عقب هل داده شد.

زین روی زمین نشست و با قیافه برافروخته ای به رئیسش زل زد. کمی بعد نگاهشو گرفت و به پایین تنه خودش داد. دوباره سرشو بالا اورد و بعد از نگاه سریعی به لیام که با پوزخند نگاهش میکرد دستش گرفت و به طرف دیگه اتاق اشاره کرد.

_پاشو...زود...اونجا...اونجا حمومه.

لیام پوزخندشو به خنده بیصدایی تبدیل کرد و با گرفتن دست زین از روی زمین بلند شد. زینُ جلوتر از خودش وارد حمام کرد و درو پشت سرشون بست. به سمت زین که انتظار این حرکتو ازش نداشت چرخید و زیر نگاه منتظرش دکمه های فشاری لباسشو با یه حرکت باز کرد، پیرهن مشکیشو روی زمین انداخت و کمی به زین که حس میکرد اتاقک حمامش کوچیکتر از قبل شده نزدیک شد.

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Where stories live. Discover now