29

1.1K 222 172
                                    


چپتر بیست و نهم _ همش تقصیر خودمه

"دیگه کافیه"

شاید یه جمله کوتاه باشه اما همین جمله اولین بار سه روز پیش از ذهن لیام گذاشت و یک دقیقه به هری به زبونش آورد و در طول این سه روز مدام توی ذهنش تکرارش کرد، اره..."دیگه کافیه"
این جمله کوتاه شکسته شدن سد تحملشو نشون میداد. لیام با همه چی کنار اومده بود...اون مرد خواسته و ناخواسته آدم های زیادی رو وارد زندگیش کرده و مسئولیت همه رو هم قبول کرده بود. واسه جون خودشو و کسایی که دوسشون داره جنگیده بود و میجنگه اما هر چیزی...!
هر چیزی یه پایانی داره و هر نبردی یه نتیجه ای...!

_ دیگه کافیه.

یه بار دیگه قبل از اینکه اون مرد آمریکایی در اتاقشو بزنه با خودش زمزمه کرد و سعی کرد اینجوری خودشو برای کاری هایی که تصمیم داشت انجامشون بده و احتمال میداد کسی مثل هری سریعا باهاش مخالفت میکنه، راضی نگه داره...چون بالاخره قرار بود اشکارا بجنگه... خواسته اش از هیل دیر یا زود به سایمون یا حتی همون شخص پشت پرده میرسید پس تصمیم گرفت یه کلمه به جمله کوتاه مورد علاقه این روزهاش اضافه کنه.

"احتیاط دیگه کافیه"

هیچوقت خودشو اینقدر برای رسیدن به یه پایان، حالا هرچی که باشه! مصمم نمیدید. حس میکرد برای دستیابی به انتهای مبارزه اش قادر به انجام هرکاریه... حتی میدید قادره دو دستی جون خودشو بگیره اما تمام سال هایی که روح و جسمشو تقدیم سایمون و خواسته هاش کرد نتیجه ای رو در پی داشته باشن... اونقدر پر از حس های جدیدی شده بود که حتی وقتی مرد آمریکایی مقابلش نشست و با خونسردی درحالی که فکر میکرد اهرم فشار تو دستشه، ازش درخواست کرد با یکی از افرادش بخوابه خیلی ریلکس قبول کرد و حتی ذره ای از تصمیم خودش متعجب نشد.
اگه این فرضیه قابل قبول باشه که یه فرد میتونه توی چند روز به فرد دیگه ای تبدیل بشه که مثل خوب در مقابل بد یا شب در مقابل روزه، پس لیام پین اون فرده... چون حتی ذره ای به اینکه خواسته هیل شامل فردی به اسم زینه اهمیت نداد...درواقع حتی با دادن بادیگاردش به هیل میتونست خودشم اروم کنه...یا حداقل اینطور فکر میکرد.
اره اینجوری اروم میشد...
توی چند روز گذشته به اندازه کافیه از بادیگاردش زخم زبون شنید. حتی متهم شد و اجازه دفاع از خودشم نداشت...پس چرا نباید یه انتقام کوچولو، خیلی کوچولو از بادیگارش بگیره...؟
چرا نباید همونطور که خودش ادعا کرده بود اونو تقدیم این و اون کنه؟
لیام قادر به انجام همه اینها بود اما...!
اما اگه همه اینها رو انجام بده باز هم میتونه ادعای عاشقی کنه؟
همچنان میتونه نقش اقای جنتلمن با عشقی سوزان رو ایفا کنه؟
اصلا روی انجام یا فکر کردن بهشُ داره؟

_ باشه...زینُ در ازای اون اسم بهت میدم.
از روی مبل بلند شد و به سمت در رفت.

_به مالیک بگو بیاد.

My Mysterious Bodyguard (S1&2)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora