و خواست که از اتاق خارج بشه که با صدای جیغ و دادی متوقف شد . سریع چرخید و با پرستار هایی که جیغ زنان عقب می رفتند و پسرکی که با حالت ترسیده به تاج تخت چسبیده بود مواجه شد .
سریع به سمت پسرک رفت و با آرامش گفت ...
: هی پسر ، آروم باش ما کاری باهات نداریم .
و با لبخند ملایمی دستش را به نشانه ی کمک جلوی پسرک گرفت سپس ادامه داد ...
: ببین ما اذیتت نمی کنیم فقط می خواییم زخم هایت را درمان کنیم .پسرک با حالت ترسیده اول به دست مرد و بعد به خودش نگاه کرد .
: شما ها کی هستین !؟ نه ، من نمیتونم بهتون اعتماد کنم .
پسرک ، دست مرد را پس زد و به سرعت از روی تخت پایین آمد ولی به خاطر زخم طویلی که کف پایش بود ، تعادلش را از دست داد و از روی پهلو محکم به زمین افتاد .: هی ، آروم باش . چرا به خودت صدمه میزنی !؟
مرد به سمتش رفت ولی پسرک خودش را به گوشه ی دیوار کشید و بخاطر پهلو ی زخمی اش را که حالا دو برابر قبل درد میکرد نفس هایش تند تر شده بود.: اسمت چیه !؟ هوم !؟ با مقاومتت فقط داری به خودت زجر میدی ، میدونستی !؟
: اهههههه
پسرک سرش را به دیوار تکیه داد و ناله ای از درد کرد .: میگم جیمز ...
دکتر کیم ، بالای سر مرد آمد و سوزنی که پر از مایع بیهوشی بود را به سمتش گرفت .
: درسته که زخمی و بی حاله ولی اگر بخواهیم زخم هاشو وقتی هوشیاره درمان کنیم ، مقاومتش بیشتر میشه .
جیمز سرنگ را از دکتر کیم گرفت و روی پاهای پسرک نشست.: چ..چیکار می ...کنی !؟
پسرک با بی حالی نالید .: این بخاطر خودته .
آرام فک پسرک را گرفت و گردنش را رو به عقب خم کرد و این باعث شد پسرک مچ دست هایش را بگیرد و با التماس نگاه مرد کند .: خوا ... خواهش میکنم .
سوزن را وارد رگ گردن پسرک کرد . و محتویاتش رو وارد بدنش کرد .پسرک چشم هایش را بست و قطره اشکی که توی چشمانش جمع شده بود ، روی گونه اش سرازیر شد .
: این بخاطر خودته عروسک کوچولو .
![](https://img.wattpad.com/cover/232578691-288-k230349.jpg)
YOU ARE READING
Destiny |Minyoon| (Completed)
Fanfictionنام فن فیکشن : سرنوشت کاپل ها : تهکوکگی ، مینیون ، تهکوک ژانر : رمنس ، اکشن ، اسمات ، تریسام ، جنایی ، معمایی و روان گردان رده سنی : +۱۸ خلاصه : داستان درباره ی زندگی مین یونگی هست که چطور از کیتن لوس ددیاش تبدیل به یه قاتل تحت تعقیب پلیس میشه...