من با کاور این پارت نفس کشیدن برام سخت شد امیدوارم رو شما هم اثر کنه 😶 برای بهتر شدن تصورتون از شوگا گذاشتمش .
......................
( جانگ هوسوک )وقتی ارباب بهم گفت شوگا رو براش ببرم نمیدونستم اتاقش کجاست .
داخل عمارت به این بزرگی باید کجا برم !؟
من به عنوان جاسوس وارد باند جیمین شدم تا باند کیم ها رو زمین بزنم و با مدارکی که از پارک جمع کردم اون رو تحویل پلیس بدم و بتونم یقه شوگا رو بخاطر پدرم بگیرم یعنی با یه تیر دو نشون میزنم .
: اه ، راه بیفت !
شوگا رو هل دادم ولی دو قدم بر نداشته بود که خورد زمین .
: تو چته !؟
دستاش رو که از پشت بسته شده بود گرفتم و دوباره بلندش کردم . ولی دوباره افتاد .
: لطفا ...
: لطفا چی !؟
: پام درد می کنه ...
نشوندمش کنار دیوار .
: چقد تو لوسی ! ...... کجاش درد داره !؟
نگاه چشماش کردم . چی !؟اون شوگایی که میزد دهن همه رو اسفالت میکرد الان با چشمای اشکی داره به من نگاه میکنه !؟
: رون پام قبلاً تیر خورده ..... دردش زیاده !
اه خدا باورم نمیشه من قراره از این یارو انتقام بگیرم !: می.....میتونم شلوارت رو در بیارم !؟ فقط میخوام یه نگاهی به زخمت بندازم .. همین .
با چشمای اشکیش چند لحظه نگام کرد و بعد سرش رو به نشانه ی تایید تکون داد .
نگاهی به اطراف انداختم .
هیچکس نبود .آروم شلوارش رو پایین کشیدم و رون پای بانداژ شدش رو دیدم . پر خون شده بود .
: قبلاً بخیه خورده !؟
: آره ... اههه
بانداژش رو از دور پاش باز کردم .
بخیه اش باز شده بود و دور زخمش ورم کرده بود .: ضربه دیده !؟ درسته !؟
: ا....آره . یکی بهش مشت زد . از اون موقع تا حالا میسوزه .
: باید زخمت رو تمیز کنیم تا .....
: اینجا چه خبره !؟
نگاهم رو به آخر راهرو انداختم که جیمین رو دیدم . اه همینم کم مونده منو با شوگا ببینه که شلوارش پایینه .
: ار....ارباب . پاش زخم شده .... باید.....
: هیچی نگو جیهوپ . برو من به زخمش میرسم .
: چشم ارباب .
سرم رو پایین انداختم تا برم ولی لحظه ی آخر نگاهی بهشون انداختم .
جیمین شوگا رو بلند کرده بود و داشت ...
وات د هل !!!
روی پیشونیش رو می بوسید !!؟؟؟
مگه از شوگا بدش نمیومد !؟
من آخر تو این عمارت روانی میشم .اون از شوگا که اونجوری جلوم گریه میکرد ، اینم از جیمین که میخواست شوگا رو با دستاش خفه کنه ولی الان داشت نهایت توجه رو بهش میکرد .
زرشک ، نگا من میخوام از کیا انتقام بگیرم -_-
......................
( پارک جیمین )
با دیدن جیهوپ کنار یونگی فک کردم داره بهش تجاوز می کنه اما با دیدن زخم یونگی فهمیدم قصد این کار رو نداشته .
شلوارش رو بالا کشیدم و بعد از اینکه دستاش رو باز کردم با گرفتن زیر زانو هاش بلندش کردم .
: چه بلایی سر یونگی من اوردی شوگا !؟
آروم زمزمه کردم و بوسه ای رو پیشونیش گذاشتم .به سمت اتاقم رفتم .
یونگی رو روی تخت گذاشتم و جعبه کمک های اولیه رو آوردم .شلوارش رو تا زیر زخمش پایین کشیدم . آروم پنبه ی الکلی رو روی زخمش گذاشتم که هیس بلندی کشید و خودش رو ازم دور کرد .
: اگه می خوای زخمت عفونت نکنه بتمرگ .
: چرا کمکم می کنی !؟
با این حرفش عصبی شدم .
واقعا چرا !؟
اون گفت یونگی نیست ولی خیلی شبیه یونگیه .یونگیه منم همین شکلی بود اما یکم تپلو تر . اون یونگی که مال من بود خجالتی و مهربون بود . ولی این یکی بی احساس و سرده شاید چون از من میترسه .
شروع کردم به بخیه زدن زخمش .
با به یاد اوردن یونگی ، حالم بد شد اون مستحق این همه عذاب نبود .
: چرا چشمات اشکیه !؟
یونگی ازم پرسید .: به تو ربطی نداره !
زیر لب غریدم .: تو کی هستی !؟
: چی !؟
با تعجب نگاش کردم .: خیلی برام آشنایی ....این صورت ...
دستش رو روی گونم گذاشت .
: این چشم ها ....
نگاهش رو به چشمام داد .
: و این لبا .....
نگاهی به لبام کرد و آب دهنش رو قورت داد .
: انگار من اینا رو قبلاً یه جایی دیدم ..... میخوام مزشون رو بفهمم .آروم زمزمه کرد ولی من شنیدم .
محو چشماش بودم اونم مسخ لبام .سرم رو نزدیکتر بردم .
نزدیکتر
نزدیکتر
تا جایی که لبامون همدیگه رو لمس میکردن .آروم لب پایینم رو لای لباش گرفت و شروع کرد به مکیدنش .
..................
( شوگا )اونا مال من بودن .
با برخورد لب جیمین به لبام اون خواب هایی که صورت یه نفر توش همیشه محو بود ، واضح شد .من فکر میکردم اونا فقط خوابن . اما با دیدن جیمین دیگه اینطور به نظر نمی رسیدن .
از همون روز اول که صداش رو تو عمارت شنیدم . حس متفاوتی نسبت به خوابام داشتم .
اون یه نفر که تو خوابام همیشه ناجی من بود صورت واضحی نداشت .
اما حالا با حس کردن طعم لباش ، صورتش واضح شد تو ذهنم .
اون جیمین بوده ولی تو کجای زندگی منی !؟
تو کی هستی جیمین !؟
![](https://img.wattpad.com/cover/232578691-288-k230349.jpg)
YOU ARE READING
Destiny |Minyoon| (Completed)
Fanfictionنام فن فیکشن : سرنوشت کاپل ها : تهکوکگی ، مینیون ، تهکوک ژانر : رمنس ، اکشن ، اسمات ، تریسام ، جنایی ، معمایی و روان گردان رده سنی : +۱۸ خلاصه : داستان درباره ی زندگی مین یونگی هست که چطور از کیتن لوس ددیاش تبدیل به یه قاتل تحت تعقیب پلیس میشه...