Part : 10

2.2K 281 29
                                    

برگردیم به اوج صحنه ی اسمات 😂😂

.........

جانگ کوک انگشت هاش رو قیچی وار داخل شوگا باز و بسته کرد و پس از وارد کردن انگشت سوم از آماده بودن کیتنش مطمئن شد .

تهیونگ برخلاف میلش عضوش رو از دهن شوگا دراورد چون نه تنها شنیدن صدای ناله هاش برای خودش و بانیش لذت بخشه بلکه مطمئنه شوگا تحملش رو نداره .

: اهههههههه .... اهههههههههه
جانگ کوک کل عضوش رو یهویی وارد شوگا کرد که باعث شد ناله های شوگا بلند بشه .

بعد از اینکه جانگ کوک مطمئن شد شوگا بهش عادت کرده شروع به حرکت کردن ، کرد .
ضربه ی اول ....

ضربه ی دوم ....

ضربه ی سوم ....
: اهههههه ددی همونجا
شوگا با تمام توانش نالید .

: پیداش کردم کیتن !؟
جانگ کوک لبخندی از روی رضایت زد و اینو گفت .
تند تند ضربه هاشو به همون ناحیه زد و شوگا ناله هایی از روی لذت بیرون میداد .

: ددی سریعتر .... لطفا .
جانگ کوک پهلو های شوگا رو گرفت و به ضربه هاش سرعت بخشید .

تهیونگ احساس میکرد بخاطر ناله های شهوت انگیز شوگا به سایز دیکش اضافه شده .
ولی بخاطر شوگا هم که شده ، دیکش رو داخل اون دهن خیسش نکرد . نگاهی به بانیش انداخت که با چشم های بسته و اخم کوچیکی بین ابرو هاش در حال ضربه زدن بود .

: اومممم ... اهههه ددی من دارم میام .

: بیا کیتن برای ددیت بیا .

و دستش رو به عضو شوگا رسوند تا بهش کمک کنه .

بلافاصله بعد از اینکه شوگا روی ملافه های تخت اومد جانگ کوک هم داخل شوگا خالی شد .

هردوشون بخاطر فعالیتی که داشتن نفس نفس میزدن . جانگ کوک آروم از تو شوگا بیرون اومد و روی قسمت تمیز تخت خوابوندش .

: نوبت منه بانی .
تهیونگ گفت و به سمت جانگ کوک رفت و اونو روی شوگا خوابوند به طوریکه پاهای جانگ کوک دو طرف بدن شوگا بود و سینه هاشون بهم چسبیده بود .

تهیونگ بلافاصله تمام عضوش رو داخل جانگ کوک کرد و پس از گذشت چند ثانیه شروع به ضربه زدن کرد .

: اههههههه لعنت ......بهت...... تهیونگ ...... آروم تر .
با هر ضربه ای که تهیونگ به جانگ کوک میزد ، عضو جانگ کوک به عضو شوگا مالیده میشد و حس فوق العاده ای به هردوشون میداد .

صدای ناله ها و برخورد بدن های خیسشون بهم اتاق رو پر کرده بود .

تهیونگ وقتی حس کرد که نزدیکه ، سریع جانگ کوک رو بلند کرد و عضوش رو به داخل دهن بانیش فرستاد .

با برخورد بزاق دهن بانیش به عضوش با فشار تو دهنش خالی شد ولی تا جانگ کوک اومد اون مایع داغ تو دهنش رو قورت بده تهیونگ مانع اش شد .

: با کیتنت تقسیمش کن ، بانی .
جانگ کوک مطیعانه از ددیش اطاعت کرد و بخشی از کامی که تو دهنش بود رو به داخل دهن شوگا فرستاد .

شوگا که تا الان با چشم های خمار به ددی هاش نگاه میکرد با اومدن جانگ کوک بالای سرش دهنش رو باز کرد و کمی از کام تهیونگ وارد دهانش شد .

جانگ کوک سرش رو بلند کرد و شوگا برای اینکه اون مایع به بیرون دهنش ریخته نشه ، سرش رو باهاش بلند کرد و دور لب های ددیش رو مانند یک گربه لیس زد .

جانگ کوک کنار شوگا به پهلو دراز کشید و با حلقه کردن دستش دور شوگا اون رو داخل بغلش کشید . تهیونگ هم از خستگی دراز کشید و همون کار رو با بانی خودش انجام داد .

حالا هر سه تا پسر داخل بغل همدیگه به خواب عمیقی فرو رفته بودن .

( هشدار پایان اسمات :/)

اداره ی پلیس
ساعت: ۹:۰۰ صبح

: لعنتی !!!
مرد با کوبوندن دستش روی میز فریاد زد .

: هوسوک آروم باش .

: یعنی چی آروم باشم !؟ اون پسر بچه ی تخس تو چنگم بود . چطور تونستم بذارم در بره ؟!

: اینقدر داد نزن بخیه شونت باز میشه . تازه دیشب بخیش زدی !

: برام مهم نیست . من باید هر طور شده باید اون وروجک رو گیر بیارم ....
هوسوک به طرف پرونده اش رفت و با برداشتن عکسی که شخص سیاهپوش رو نشون میداد ، ادامه داد ...
: من باید قاتل پدرم رو گیر بیارم .




Destiny |Minyoon| (Completed)Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz