Part : 9

2.2K 276 53
                                    

قبل شروع یه چیزی بگم !؟ :-/
خب میگم ...
آیا هشدار اسمات بدم !؟ ندم !؟ خب میدم :/
ممکنه بعضی ها بدشون بیاد .
..........

: حالا بیا بریم پیش تهیونگ که فک کنم تا الان از نگرانی مرده باشه .

دست شوگا رو گرفت و باهم وارد اتاق خواب شدن .

تهیونگ جلوی شومینه آتش وایساده بود ،ربدوشامبر سرخ رنگی که پوشیده بود قسمتی از سینه ی ورزیده اش را مشخص میکرد . تنها منبع روشنایی اتاق که دکور کلاسیکی داشت ، آتش شومینه بود. رقص شعله های آتش رو نیم رخ صورتش افتاده بودند که این باعث میشد پوست برنزه اش جذابتر نشون داده بشن .

: تهیونگ ، شوگا اینجاست . یعنی از یه ساعت پیش بود .
جانگ کوک گفت و با سر به شوگا اشاره کرد .

تهیونگ به سمت اونها چرخید و جامی که توش شراب سرخ رنگی بود رو روی میز گذاشت .

با قدم های استوار و صورتی جدی به سمت شوگا رفت و با گرفتن چونه اش سرش رو بالا آورد .

: می‌دونی چقدر نگرانت شدیم ؟
با صدای بمش زمزمه کرد و تن صداش اونقدر جدی بود که هر کسی رو ناخواسته به لرزه می انداخت .

: ته ... آروم باش ، من باهاش صحبت کردم . قول داده تکرار نکنه .

: همینطوره !؟
تهیونگ ابرو هاشو بالا داد و منتظر شوگا شد .

: بله ددی ، همینطوره.
شوگا با صدای ریزی زمزمه کرد .

: بیبی خوب ، کارت عالی بود . بانی ، چطوره بخاطر امشب بهش یه جایزه کوچولو بدیم !؟
جانگ کوک از پشت به شوگا چسبید و مشغول نوازش سینه هاش شد .

: آره تهیونگ ، بیا یه کوچولو لذت بهش بدیم .

شوگا لرز خفیف غیر ارادی به جونش افتاده بود . این اولین بارش نبود که رابطه برقرار میکرد ولی میدونست وقتی دو تا ددی هاش همزمان باهم باهاش کار دارن ، باید خودش رو به دست اونا بذاره.

( هشدار اسمات )

جانگ کوک صورت شوگا رو به به سمت خودش برگردوند و مشغول مکیدن لب های نرم و آب نباتیش شد .

تهیونگ آروم به سمت مبلی که روبروی اونا بود رفت و با برداشتن جامش مشغول دیدن نایاب ترین صحنه های دنیا شد .

جانگ کوک در حال بوسیدن شوگا ، کت چرم شوگا رو از تنش خارج کرد و برای دراوردن تیشرتش مجبور شد از لب های خواستنی بیبیش دست بکشه

بعد از دراوردن تیشرت شوگا ، دوباره لب های تشنشو به لب های شوگا رسوند و اونو روی تخت زرشکی رنگه توی اتاق پرت کرد .

بعد از دراوردن پیراهن رسمی خودش ، روی بیبیش خیمه زد و آرنج هاشو حائل بدنش کرد . شوگا پایین تنش رو بالا اورد و باعث شد عضو هاشون از روی شلوار بهم مالیده شن .

Destiny |Minyoon| (Completed)Where stories live. Discover now