قبل شروع یه چیزی بگم !؟ :-/
خب میگم ...
آیا هشدار اسمات بدم !؟ ندم !؟ خب میدم :/
ممکنه بعضی ها بدشون بیاد .
..........: حالا بیا بریم پیش تهیونگ که فک کنم تا الان از نگرانی مرده باشه .
دست شوگا رو گرفت و باهم وارد اتاق خواب شدن .
تهیونگ جلوی شومینه آتش وایساده بود ،ربدوشامبر سرخ رنگی که پوشیده بود قسمتی از سینه ی ورزیده اش را مشخص میکرد . تنها منبع روشنایی اتاق که دکور کلاسیکی داشت ، آتش شومینه بود. رقص شعله های آتش رو نیم رخ صورتش افتاده بودند که این باعث میشد پوست برنزه اش جذابتر نشون داده بشن .
: تهیونگ ، شوگا اینجاست . یعنی از یه ساعت پیش بود .
جانگ کوک گفت و با سر به شوگا اشاره کرد .تهیونگ به سمت اونها چرخید و جامی که توش شراب سرخ رنگی بود رو روی میز گذاشت .
با قدم های استوار و صورتی جدی به سمت شوگا رفت و با گرفتن چونه اش سرش رو بالا آورد .
: میدونی چقدر نگرانت شدیم ؟
با صدای بمش زمزمه کرد و تن صداش اونقدر جدی بود که هر کسی رو ناخواسته به لرزه می انداخت .: ته ... آروم باش ، من باهاش صحبت کردم . قول داده تکرار نکنه .
: همینطوره !؟
تهیونگ ابرو هاشو بالا داد و منتظر شوگا شد .: بله ددی ، همینطوره.
شوگا با صدای ریزی زمزمه کرد .: بیبی خوب ، کارت عالی بود . بانی ، چطوره بخاطر امشب بهش یه جایزه کوچولو بدیم !؟
جانگ کوک از پشت به شوگا چسبید و مشغول نوازش سینه هاش شد .: آره تهیونگ ، بیا یه کوچولو لذت بهش بدیم .
شوگا لرز خفیف غیر ارادی به جونش افتاده بود . این اولین بارش نبود که رابطه برقرار میکرد ولی میدونست وقتی دو تا ددی هاش همزمان باهم باهاش کار دارن ، باید خودش رو به دست اونا بذاره.
( هشدار اسمات )
جانگ کوک صورت شوگا رو به به سمت خودش برگردوند و مشغول مکیدن لب های نرم و آب نباتیش شد .
تهیونگ آروم به سمت مبلی که روبروی اونا بود رفت و با برداشتن جامش مشغول دیدن نایاب ترین صحنه های دنیا شد .
جانگ کوک در حال بوسیدن شوگا ، کت چرم شوگا رو از تنش خارج کرد و برای دراوردن تیشرتش مجبور شد از لب های خواستنی بیبیش دست بکشه
بعد از دراوردن تیشرت شوگا ، دوباره لب های تشنشو به لب های شوگا رسوند و اونو روی تخت زرشکی رنگه توی اتاق پرت کرد .
بعد از دراوردن پیراهن رسمی خودش ، روی بیبیش خیمه زد و آرنج هاشو حائل بدنش کرد . شوگا پایین تنش رو بالا اورد و باعث شد عضو هاشون از روی شلوار بهم مالیده شن .
![](https://img.wattpad.com/cover/232578691-288-k230349.jpg)
YOU ARE READING
Destiny |Minyoon| (Completed)
Fanfictionنام فن فیکشن : سرنوشت کاپل ها : تهکوکگی ، مینیون ، تهکوک ژانر : رمنس ، اکشن ، اسمات ، تریسام ، جنایی ، معمایی و روان گردان رده سنی : +۱۸ خلاصه : داستان درباره ی زندگی مین یونگی هست که چطور از کیتن لوس ددیاش تبدیل به یه قاتل تحت تعقیب پلیس میشه...