بعد از اینکه تهیونگ ماشین رو داخل گاراژ گذاشت همه با هم به سمت پذیرایی رفتن .
: قربان !
خدمت کار مردی که از دور میومد ، جانگ کوک رو صدا زد .: چه اتفاقی افتاده .
: ارباب کیم نامجون اینجا اومدن .
تهیونگ و جانگ کوک نگاهی به هم انداختن هردوشون میدونستن بزرگترین برادر باند الکی به دیدشون نمیاد .
شوگا یه چند باری سر ماموریت ها کیم نامجون رو دیده بود . میشه گفت مرد محترم ولی جدی هستش . حداقل مثل ددی هاش باهاش نرم رفتار نمی کرد .
ولی جیمین با کیم نامجون آشنایی بسیار داشت و یجورایی دوست کاری حساب میشن . اما نمی دونست برای چی به عمارت جانگ کوک اومده بود .
جیمین رییس به باند قاچاق مواد دیگه بود ولی بخاطر یونگی زیاد به این عمارت رفت و آمد می کرد و هیچ وقت کیم نامجون رو اونجا ندیده بود .
چهارتایی وارد سالن پذیرایی شدن که نامجون از روی مبل سلطنتی قرمز رنگ بلند شد و به سمتشون چرخید .
: برادر !؟
: نامجون !!
جانگ کوک غرید و بغل نامجون پرید .: این رسم آداب معاشرت نیست جانگ کوک شی !
نامجون خیلی خشک گفت ولی لحظه ی آخر نتونست خودش رو کنترل کنه و یه لبخند عریض زد .: میدونستم جونی !! پدر که اینجا نیست راحت باش .
و مشتی به بازوی نامجون زد .: اخخخ بچه دستت سنگینه !! نزن اینجوری !
نامجون غر زد و بازوی رو مالید .: راستی جونی نمی خوای پزشک عمارتمون رو پس بدی !؟
تهیونگ گفت و لبخند شیطانی روی لبش اومد .
: فک نکن نفهمیدم یه هفته بردیش دیگه پسش ندادی !: عاممم ...
انگار نامجون به دنبال جوابی بود ولی وقتی چشمش به جیمین افتاد دوباره جدی شد .: آقای پارک .
و دستش رو به طرفش دراز کرد .: آقای کیم .
و جیمین متقابلاً گفت و با گرفتن دست همدیگه لبخندی به هم زدن .نامجون روشو به سمت تهیونگ کرد .
: مسئله جدیه تهیونگ میتونم باهات حرف بزنم !؟
بعد نگاهی به شوگا و جیمین انداخت .
: میشه خصوصی !؟جیمین و شوگا شرایط رو درک کردن و با هم به سمت یکی از اتاق های عمارت راه افتادن .
بعد از رفتن اون دو تا تهیونگ روشو به سمت نامجون کرد .
: چی شده هیونگ !؟: میشه من بپرسم چه غلطی دارین می کنین !؟
نامجون عصبی غرید و ادامه داد ...
: در عرض دو روز سه کیلو کوکائین و چهار تا از محموله هامون لو رفته !!: چی !؟ چطوری !؟
جانگ کوک با اضطراب پرسید .: یونگ هه از خواب بیدار شده و داره ضربه می زنه . قبلاً هم کارهایی به ضرر ما می کرد ولی تو این دو روز شدت گرفته !
تهیونگ و جانگ کوک نگاهی به هم انداختن مثل اینکه نامجون نمیدونه یونگ هه برادر یونگیه ولی چرا داره اسیب میزنه !؟ اون که نمیدونه برادرش زندست و اونجاست .
یونگ هه از برادرش خبر نداره .
هردوشون میدونستن ولی دلیل وحشی شدن یونگ هه رو درک نمی کردن .: باید چی کار کنیم نامجون !؟
تهیونگ با جدیت گفت .: دلیلش رو پیدا کنین و جلوش رو بگیرین نباید آسیب جدی به باند کیم ها وارد کنه !
جانگ کوک و تهیونگ سری به علامت تایید تکون دادن .
: من دیگه برم آقایون .
نامجون کتش رو مرتب کرد و از عمارت بیرون رفت .بعد از بسته شدن در جیمین از پله های عمارت پایین اومد .
: میشه باهاتون صحبت کنم ؟؟
: البته . تهیونگ هم زنگ زده بود که بیایم عمارتت ولی دیدی که چی شد !؟ حالا چه اتفاقی افتاده که می خوای شوگا ندونه !؟
: اون روز که زنگ زدم و گفتم نمیدونم یونگی کجاست . اون روز یونگ هه منو گیر انداخته بود .
: چی !؟
جانگ کوک داد زد ولی با اشاره ی تهیونگ تن صداش رو پایین اورد .
: اون از تو چی می خواست !؟: یونگی رو .
جیمین با حالت جدی به جانگ کوک زل زد .جانگ کوک عصبی شد .
آروم رو مبل پشت سرش نشست و شقیقه هاش رو ماساژ داد .: یعنی اون میدونه برادرش زندست و پیش مائه !؟ چون من وقتی شوگا رو پیدا کردم تقریبا مرده بود .
: همینطوره و خیلی هم جدیه !
جانگ کوک روشو به سمت تهیونگ کرد .
: پس بخاطر همینه داره به باند بیشتر از قبل ضرر میزنه !: به یونگ هه نباید به هیچ وجه اعتماد کنیم . درسته یه گروه خلاف خیابونی ساده داشته باشه ولی خودش خیلی خطرناکه .
تهیونگ گفت و جلوی جیمین وایساد .: من دربارش تحقیق کردم . تو اداره ی پلیس ترور بزرگترین شخصیت های کره به دست مین یونگ هه انجام شده و خیلی مرموز و وحشتناک به قتل رسیدن جوری که بعضی از کارشناس ها معتقدند اون یه روانی به تمام معناست .
: که الان داره سراغ برادرش میاد .
جانگ کوک زمزمه کرد و سرش رو با دستاش گرفت .: یعنی چی !؟ اون که خودش میتونه بیاد تو عمارت و یونگی رو بدزده ، چرا داره به باند کیم ها آسیب می زنه !؟
جیمین به تندی پرسید .تهیونگ شونه ای بالا انداخت و جوابش رو داد .
: اونش رو ما دیگه نمیدونیم . شاید به گذشته ما و یونگ هه ربط داشته باشه ولی مهمترین چیز اینه که ما از شوگا مراقبت کنیم .
![](https://img.wattpad.com/cover/232578691-288-k230349.jpg)
YOU ARE READING
Destiny |Minyoon| (Completed)
Fanfictionنام فن فیکشن : سرنوشت کاپل ها : تهکوکگی ، مینیون ، تهکوک ژانر : رمنس ، اکشن ، اسمات ، تریسام ، جنایی ، معمایی و روان گردان رده سنی : +۱۸ خلاصه : داستان درباره ی زندگی مین یونگی هست که چطور از کیتن لوس ددیاش تبدیل به یه قاتل تحت تعقیب پلیس میشه...