و صدای فریاد موچیش قبل از اینکه در سیاهی مطلق فرو رود .
.......صدای بوقی مدام تو ذهنش پخش می شد
بیب....بیب.....بیب.....بیببا سردر وحشتناکی پلکاش رو باز کرد ولی انگار وزن هر کدوم ده کیلو بود
با اولین چیزی که مواجه شد نور کور کننده ای بود که از سقف اتاق مستقیم به تخم چشماش می تابید
آخه جای بهتری برای نصب یه مهتابی نبود که حتما باید بالای کلش باشه !؟: اهه
ناله ای از تو دهنش بخاطر درد توی سرش در رفت که باعث شد سایه ای بالای سرش قرار بگیره: شوگا !؟ بیدار شدی !؟ پرستار .
صدای اطرافیانش براش ناواضح بود و این روی اعصابش تاثیر میذاشت
کاش میشد بهشون بگه کمی ساکت باشن ولی تا زبونش به سقف دهنش برخورد کرد ، متوجه شد دهنش خشک خشک هستبینی اش کیپ شده بود و دهنش خشک بود
اصلا هیچ راه راحتی برای تنفس نداشت: آ..آب .
صداش خیلی یواش و خشدار بود
بعید میدونست کسی متوجه شده باشه ولی با خنکی که به لبانش برخورد کرد بدون مکث کل اون مایع رو نوشیدو با نم پیدا کردن دهنش تونست اکسیژن رو راحتتر به درون ریه هاش بفرسته ولی سنگینی سرش بهش اجازه ی هوشیار بودن ندادن و دوباره به خواب عمیقی فرو رفت
.
.
.زمزمه های عجیبی به گوشش می رسید
مثل یه بحث بود
شاید هم دعواهر چی بود با صدای دور شدن پایی ، سروصدا ها خوابید
با خستگی چشماش رو باز کرد ولی خداروشکر ایندفعه لامپ مزاحم بالای سرش روشن نبود تا با نورش چشمای یونگی رو کور کنه
ایندفعه منبع روشنایی اتاق پنجره ای بود که پرده های آبی رنگش کنار کشیده شده بودن و به نور خورشید در اتاق اجازه ی ورود می دادن
امروز خبری از سردرد های طاقت فرسا نبود و حالش کاملا نرمال و عادی بود
سرش رو به سمت پنجره چرخوند و با دیدن انواع اقسام گل های رنگی لب پنجره چشماش باز شدن .
هوا صاف بود و خبری از ابر های مزاحم نبوداین صحنه یجورایی بهش انرژی مثبت می داد
محو تماشای بیرون اتاق بود که با صدایی متوجه حضور یک نفر در اتاق شد: بالاخره بیدار شدی شوگا !؟
و صدای نامجون به گوشش رسید: هیونگ ... اینجا چخبره !؟ چه اتفاقی افتاد !؟
اثر خواب آلودگی در صداش کاملا پیدا بودنامجون لبخند دلنشینی زد و گفت
: جانگ کوک و جیمین دوباره باهم بحثشون شد. فرستادمشون بیرون تا مزاحمت نشن ولی انگار خودت بیدار شدی پس میرم بگم بیان تو .
YOU ARE READING
Destiny |Minyoon| (Completed)
Fanfictionنام فن فیکشن : سرنوشت کاپل ها : تهکوکگی ، مینیون ، تهکوک ژانر : رمنس ، اکشن ، اسمات ، تریسام ، جنایی ، معمایی و روان گردان رده سنی : +۱۸ خلاصه : داستان درباره ی زندگی مین یونگی هست که چطور از کیتن لوس ددیاش تبدیل به یه قاتل تحت تعقیب پلیس میشه...