Part : 97

798 107 43
                                    

در آن واحد چشمای جانگ کوک و جیمین دوباره قلبی شدن و در تلاش برای خوردن یونگی بودن
اما حیف که دو دست از پشت با گیر انداختنوش بهشون این اجازه را نمی دادن

..............

بالاخره مرخص شد و این خبر از سلامت کامل رو بهش می داد .

با خوشحالی همراه با ددیاش و موچی به سمت ماشین می رفت
ولی تو راه دعوایی سر اینکه کی دست یونگی رو بگیره بین جیمین و جانگ کوک رخ داد اما آخر سر جانگ کوک با چشم قره ی وحشتناک تهیونگ مثل خرگوش های زخم خورده به سمت شکارچی وحشی اش رفت

تهیونگ لبخندی از روی رضایت زد و با اعتماد به نفس جانگ کوک رو به سمت خودش کشید
: بانی خوب

جیمین هم انگار دنیا رو بهش داده بودن با لبخند پهنی یونگی رو تو بغل خودش کشید و زخم زبونی به جانگ کوک زد

جانگ کوک هم با حرص به جیمین نگاه می کرد
جوری که اگه بخاطر تهیونگ و یونگی نبود تا الان جیمین رو زنده به گور می کرد

طبق گفته ی هوسوک ، پلیس وحشتناک دنبال تهیونگ و یونگی هستن اما با پول قلمبه ای که جانگ کوک به پرسنل بیمارستان داد ، اطلاعات یونگی رو مخفی کردن

نامجون هم بوسیله ی چند تا رفیق قدیمی تو نواحی های عجیب شهر موفق شدن تا برای جیمین هویت جدیدی جور بکنن اما بعد از خارج شدن از کشور هیچ وقت نباید برمیگشت
وگرنه احتمال شناسایی اش بالا می رفت
و این داستان برای تهیونگ هم به همین صورت بود

یونگی و تهیونگ فراری بودن و چهره هاشون به عنوان مجرمین تحت تعقیب بود
این یعنی باید با سرعت از کشور خارج بشن

جانگ کوک حاضر به رها کردن تهیونگ نبود پس همراه بقیه از کشور خارج شد

نامجون و جین تو باند موندن و بعد از پدر ، رییس باند کیم نامجون میشد
و چی بهتر از مدیریت باند در کنار تنها عشق زندگیش یعنی جین !؟

جین با قلب مهربونش خیلی چیزا رو برای نامجون واضحتر می کرد و همیشه برای شوهرش یک همسر ایده آل بود
درست همانطور که جفتشون تو ذهناشون این رویا رو داشتن
جین لبخندی زد و سمت نامجون رفت
: دوست دارم جونی

: من بیشتر عشقم
و بوسه ی نرمی روی لب های عشقش گذاشت

زمان تنگ بود و هر جا احتمال شناسایی شدن داشتن
با اینکه شیشه های ماشین دودی بود اما یونگی تمام مدت سرش پایین بود

جیمین کلاه کپش رو پوشیده بود و عینک دودی اش رو زده بود

از تو آیینه نگاهی به ماشین پشت سرش انداخت
تهیونگ هم داشت پشت سرشون مستقیم به سمت عمارت میومد و جانگ کوک هم دست به سینه کنارش نشسته بود

با اخمش میشد فهمید هنوز از دست تهیونگ دلخوره

ماشین رو داخل حیاط عمارت پارک کردن و سمت ورودی ساختمون رفتن
امروز بخاطر یونگی استراحت میکنن و فردا با اولین پرواز سمت نروژ میرن

تقریبا تمام ساکنین نروژ به زبان انگلیسی صحبت می کنند اما زبان اول آنها نروژی است.
یافتن کار مناسب شاید برای مهاجرین در ابتدا کمی سخت باشد زیرا در درجه اول برای این کار نیاز به دانش اولیه از زبان نروژی دارد و دوم اینکه از آنجا که هزینه استخدام نیروی جدید برای شرکت ها بالاست آنها ترجیح می‌دهند کسی را استخدام کنند که در شرکت ماندگار باشد.

پس زندگی براشون کمی سخت میشد چون تازه اقدام به یاد گرفتن زبان نروژی کردن
ولی برای یه مکالمه ی ساده مشکلی نداشتن و همه چی خوب و عادی پیش می رفت .
دقیقا به همون صورتی که جیمین برای یونگی آرزو داشت
یه زندگی آروم و بی دردسر .

Destiny |Minyoon| (Completed)Where stories live. Discover now