: مین یونگی برای دادگاه حاضری !؟
..................: مین یونگی ، متهم به قتل مین یونگ هه و بیست شهروند ، رفتار های خشونت آمیز و تجاوز به ملک های شخصی ، آیا مدرکی برای دفاع از خود دارید !؟
: بله داریم .
وکیل یونگی با صدای رسا گفت و از روی صندلی بلند شد .
: من جانگ هوسوک ، افسری که مین یونگی رو بازداشت کرد را به جایگاه فرا می خوانم .لحظه ی استرس زایی برای یونگی بود .
نگاه همه افراد حاضر توی دادگاه رو به خودش حس میکرد .
سرش رو پایین انداخت و مشغول بازی ناخوناش شد .: آقای جانگ آیا قسم میخورید در زمانی که در دادگاه حضور دارید راست بگویید و جز حقیقت کلامی نگید !؟
: بله قسم میخورم .
: آقای جانگ ، درسته که شما مین یونگی رو در تاریخ سیزده نوامبر در انبار متروکه ی فراست بازداشت کردید !؟
: بله
: میتونید جزئیات بیشتری از اون شب بگید !؟
: عاممم بله ... خب ... هوا سرد بود و بارون میومد . من به همراه پنج تا از افرادم به سمت انبار رفتیم که صدای فریاد شنیدیم ..... در همون لحظه داخل یکی از انبار ها پیداشون کردیم . جسد پارک جیمین در کنار یونگی بود و پشت سرش جنازه ی مین یونگ هه به قتل رسیده بود .
: ما میدونیم یونگ هه توسط مین یونگی به قتل رسید ...پس... کی پارک جیمین رو به قتل رسوند ؟
: خب حدس ما اینه که مین یونگی و پارک جیمین قربانیان مین یونگ هه بودن .
: پس قربانی بودن
وکیل یونگی با صدای بلندی گفت تا تمام هئیت منصفه بشنون .: ولی این دلیل نمیشه تا مین یونگی از تمام اتهامات عفو بشن !
: درسته عالیجناب ولی کمک میکنه تا مدت حبس کمتر بشه !
یونگی نیم نگاهی به جانگ کوک انداخت
و جانگ کوک هم با ابرویی که بالا انداخت اشاره کرد تا ساکت باشه: خب این از قتل مین یونگ هه حالا چه مدرکی برای اثبات بی گناهی در قتل بیست شهروند دارید ؟!
وکیل نگاهی به یونگی انداخت
: تمام اون شهروندان آدم های کثیف و پست جامعه بودن .
و پرونده ای رو به دست قاضی داد .: پرونده ی تمام اون شهروندان . همین طور که میبینید هیچکدوم سابقه ی پاکی نداشتن . قتل ، حمل مواد و خیلی چیز های شرم آور دیگه داخل پروندشون هست .
: ولی این شهروندان حقوقی داشتن و از نظر دادگاه بی گناه اعلام شدن .
: خودتون هم میدونید این غلطه !
: پس شما سعی دارید کار دادگاه رو زیر سوال ببرید !؟
: نه عالیجناب اصلا همچین قصدی ندارم .
: پس مدرک دیگه ای برای اثبات ندارید !؟
: نه متاسفانه
تن صدای وکیل آروم پایان اومد و به سمت یونگی رفت .: خب .... هئیت منصفه تا یک ساعت آینده حکم رو اعلام میکنن. لطفا حضور به موقع داشته باشید .
.........
تنها توی بازداشتگاه نشسته بود و صدای باد پنکه زهوار در رفته گوش میکرد
خون بازی دستش دوباره شروع شده بود و کل آستینش خونی بود .
صدای تقی اومد و در بازداشتگاه باز شد
: افسر جانگ !
یونگی گفت و بلند شد .: وقتشه یونگی . آماده ای !؟ مشکلی نداری !؟
: نه آقای جانگ ، من خوبم .
: پس بیا بریم .
.........
: مین یونگی ..... شما بدلیل قتل بیست و یک شهروند ، رفتار های خشونت آمیز و تجاوز به حداقل پانزده ملک شخصی به حبس ابد در زندان سمانگ محکوم شدید ...... ختم دادگاه .
![](https://img.wattpad.com/cover/232578691-288-k230349.jpg)
STAI LEGGENDO
Destiny |Minyoon| (Completed)
Fanfictionنام فن فیکشن : سرنوشت کاپل ها : تهکوکگی ، مینیون ، تهکوک ژانر : رمنس ، اکشن ، اسمات ، تریسام ، جنایی ، معمایی و روان گردان رده سنی : +۱۸ خلاصه : داستان درباره ی زندگی مین یونگی هست که چطور از کیتن لوس ددیاش تبدیل به یه قاتل تحت تعقیب پلیس میشه...