part 5

751 182 22
                                    


سرش رو چرخوند به فضای غیر قابل تحمل کافه‌ای که دوستش اونها رو به اونجا آورده بود نگاهی انداخت؛ دود غلیظ، بوی سیگار، سر و صدای بیش از حد مشتری ها و کارکنان و مهم تر از همه سرعت حلزونی پیشخدمت عصبیش کرده بود.
پسر لاغر اندامی که روبروش نشسته بود و بی‌صدا با انگشتان دستش بازی میکرد صداش رو صاف کرد و تلاشش رو به‌ کار برد تا چیزی بگه.
+ آقای سو گفت مدیر مدرسه ای.

کریس نگاهی به ساعت مچیش انداخت تا خیال خودش رو از بابت اینکه زمان کافی برای رسیدن به قرار بعدیش داره، راحت کنه.
- آقای سو؟ چانگبینو اینطور صدا میکنی؟

هیونجین تک سرفه ای کرد و سرش رو به چپ و راست تکون داد. از اینکه روبروی مرد استرالیایی نشسته بود خیلی خوشحال به نظر نمیرسید و کریس هم متوجه این موضوع شده بود.
+ فقط خواستم یکم رسمی باشم.
کریستوفر لبخندش رو برای ایجاد صمیمیت حفظ کرد. برخلاف هیونجین که از اول اصلا لبخند نمی‌زد!
- راحت باش. خب... اره! یه مدرسه‌ی کوچیکو مدیریت میکنم.

هیونجین به چانگبین که چند متر دورتر از اونها نشسته بود نیم نگاهی انداخت. انیماتور هیکلی تموم مدت به میز اونها خیره شده بود، انگار که چیزی آزارش میداد.
+ قبل از اینکه مدیر اون مدرسه بشی چیکار میکردی؟

پیشخدمت بالاخره بعد از بیست دقیقه تعلل قهوه‌ها رو روی میز گذاشت و تعظیم نصفه و نیمه‌ای کرد.
- بالاخره! یکم صبر میکردی تا بریم بیرون بعد بیاریشون!
مرد عضلانی نفسش رو بیرون داد و شکایت کرد، اما پیشخدمت بدون اینکه به غرولندهای مرد اهمیتی بده از اونجا دور شده بود!

هیونجین بالاخره بعد از این همه مدت لبخند کوچیکی زد و از قهوه‌ای که چند ثانیه پیش جلوش گذاشته شده بود نوشید.
+ اینجا رو کی انتخاب کرد؟
کریس به سمت چانگبین برگشت. مرد هیکلی مثل خودش عصبی بود و داشت لحظه شماری میکرد این نمایش هرچه زودتر تموم بشه.
- چانگبین... سلیقه ی من به این جور جاها نمیخوره. سلیقه‌ی اونم به این جور جاها نمیخوره، نمیدونم چرا اینجا رو انتخاب کرده.

پسر لاغر اندام با حرکت سر تایید کرد. میز رو چانگبین رزرو کرده بود و مقدمات این آشنایی رو هم خودش چیده بود.
هیونجین بابت این زحمت از چانگبین ممنون نبود! نمیخواست با کسی آشنا بشه! تقریبا از مرد روبروش هیچ چیز نمیدونست و فقط به واسطه‌ی اصرارهای بیجای مادرش قبول کرد تا برای یک بار هم که شده سر قرار با مردی که حتی ندیده بود حاضر بشه. مسبب همه‌ی این اتفاقات سو چانگبین بود!
مرد تازه به یاد سوالی که هیونجین چند ثانیه پیش پرسیده بود افتاد.
- اوه... ازم سوال پرسیدی. خب راستش توی همون مدرسه مربی بودم. هنوزم هستم.
هیونجین سری تکون داد. باید از زندگی مرد چیزی بیرون میکشید تا بهونه‌ای برای قطع این آشنایی پیدا کنه.
+ تنها زندگی میکنی؟

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now