فنجون چای رو روی میز مطالعهش مقابل پسر گذاشت و غرغر کرد.
+ کریس رفت سیدنی!
پسر مو یاسی تا حدودی از اتفاقات اطراف دوستش باخبر بود. فلیکس همیشه تمام خبرهای ریز و درشت دورش رو در اختیار سونگمین میذاشت تا بهش کمک کنه و ازش راهنمایی بخواد، اما در نهایت تصمیم خودش رو میگرفت و توجهی به نصیحت های دوستش نمیکرد!
- سیدنی؟ برای تعطیلات سال نو؟ اونجا یه خونهی دوم داره یا همینطوری برای گذروندن تعطیلات میره؟!فلیکس سری به نشونهی تایید تکون داد. به فنجون دست نخوردهی سونگمین اشاره کرد و اون رو به جلو هل داد.
+ خانوادهش اونجان، برای دیدن پدر و مادرش میره.با اشارهی فلیکس سونگمین انگشتش رو توی دستهی فنجون حلقه کرد و سوتی کشید.
- واو... پس دوست پسرت از اون مردای خانوادهست! گذروندن تعطیلات پیش والدینش؟ بهم اعتماد کن لیکس! میخوای ترکت نکنه؟ فقط کافیه دل مامان و باباشو بدست بیاری!فلیکس به پشتی صندلیش تکیه داد و توی خودش جمع شد.
+ ولی مطمئن نیستم بخواد نزدیکشون بشم. قراردادی امضا نکردیم، ولی حدودا یه ماه از رابطهمون گذشته! قرار بود یه ماهه باشه و بعد در مورد ادامهش فکر کنیم...
سونگمین که لبهی فنجون رو تا نزدیک لبهاش برده بود از حرکت ایستاد.
- نمیخوای باهاش ادامه بدی؟ یادمه گفتی کارش بد نیست.پسر شونهای بالا انداخت و اخم کرد. انگار هنوز توی دوراهی مونده بود.
+ بد نیست، ولی هنوز با ایدهآل من یکم فاصله داره! یعنی، منظورم اینه که هر چیزی که به عنوان یه دام باید انجام بده فعلا توی مرحلهی سکسه، نه بیشتر... و اینکه خیلی باهام مهربونه، اینکه صبوره و زود از کوره در نمیره خیلی خوبه، حتی آستانهی تحمل و صبرش زیادی بالاست. مشکل نادیده گرفتن مازوخیست بودنمه!
- اینکه باهات مهربونه بده لیکس؟فلیکس نفسش رو صدادار به بیرون فوت کرد، سرعت حرکت هوای دهنش به حدی زیاد بود که نظم موهای پخش شده روی پیشونیش رو بهم زد.
+ نمیگم بده ولی، من یه دوست پسر جنتلمنِ فقط و فقط مهربون و با مراعات نمیخواستم، یه ددی جدی میخواستم. اون جدیه، ولی فقط توی مدرسه! موقعی که توی سالن ورزشی با شاگرداش صحبت میکرد و جدیت توی نگاهش وقتی که پیشونیشو با اخم چروک مینداخت خیلی با وقتی باهام سر قراره فرق داره. وقتی توی خونهست مهربونه، مراقبمه، بهم خیلی اهمیت میده، حرفای خیلی قشنگی بهم میزنه، مهم تر از همه خیلی صبوره... انگار هیچی تو دنیا در حد مرگ دیوونهش نمیکنه! میخوام فقط و فقط موقعی که سکس داریم توی رول دام نباشه، ولی انگار اینو هنوز نفهمیده!سونگمین نفس عمیقی کشید و سری تکون داد. این بار چای سرد شده رو سر کشید و به خاطر مزهی خوبش گوشهی لبش رو کج کرد.
- خدا لعنتت کنه فلیکس، تو که نمیتونی همش ازش انتظار دیسیپلین* داشته باشی وقتی که خودت کاری نکردی و این شروع رابطهتونه؟ اون یه وانیلاست که هیچی از سادیسم نمیدونه، پس چرا باید بی دلیل و الکی از زورش استفاده کنه و بهت درد بده؟ شما که رابطهتون لایف استایل* نیست و فقط یه وقتایی توی رولتون فرو میرین پس وقتی دامت هنوز آماتوره ازش کارای سخت نخواه! فقط آروم آروم باهاش پیش برو و اگه چیز بیشتری میخوای بهش نشون بده. بهش برای استفاده از زورش دلیل بده. وقتی دلیل نداره حق نداره الکی اذیتت کنه!
![](https://img.wattpad.com/cover/273070997-288-k514910.jpg)
YOU ARE READING
Sinister Cock [SKZ.Ver]
Romance- یه شب، زمانی که مارتین لوتر به خونهش برمیگشت با یه صحنه ی خیلی قشنگ کنار خونه مواجه شد. دونه های برف زیر نور ماه مثل چراغ برق میزد و وقتی روی درختای کاج اطراف مینشست درختارو براق و نورانی جلوه میداد! مارتین سعی کرد دوباره همچین صحنهی قشنگی رو با...