part 53

710 160 65
                                    


جیسونگ میتونست طمع خون رو توی دهنش حس کنه. فشار ناشی از قلاده‌ی محکم شده روی گردنش با فشاری که مینهو آورد بیشتر شد.
مرد بلندقدتر پسر رو از قلاده گرفت و به سمت تخت برد. با وجود اینکه جیسونگ همکاری میکرد بدنش رو روی تخت کشید و روی جسم نرم وسط اتاق گذاشت.

به سمت کمد رفت و در رو باز کرد، حتی بدون برگردوندن سرش هم میتونست متوجه نفس های بلند و پر صدای جیسونگ بشه.
- آقا... ل... لطفا... طناب!

مینهو به سمت پسر که خون روی لبش رو پاک میکرد برگشت. گریه نمیکرد، اما چشمانش به طرز عجیبی مرد رو نگران کرده بود! حالا مطمئن بود جیسونگ ازش خیلی ناراحته و میخواد این ناراحتی رو با بسته شدن و درد کشیدن تخلیه کنه!
بدون اینکه جوابی بده دوباره به سمت کمد برگشت و بدون تلف کردن وقت سه طناب نخی سبک برداشت. دلش میخواست به جای این کار بشینه و با جیسونگ حرف بزنه، اما به نظر نمیرسید جیسونگ این رو بخواد!
با یادآوری چیزی از اتاق بیرون رفت و زمانی که برگشت جیسونگ میتونست قیچی بزرگ قرمز رنگی که مینهو محض احتیاط روی میز کنار تخت گذاشت رو ببینه!
به سمت جیسونگ برگشت و با گرفتن کمرش، مجبورش کرد به شکم روی تخت بخوابه. باسن پسر رو بالا داد و برای برداشتن یکی از طناب های روی تخت عقب رفت.

گونه‌ی سمت چپش به سطح خنک تخت چسبیده بود و علاوه بر حس خوش‌آیندی که میداد موهای ریز بدنش رو سیخ کرده بود.
مینهو در حالی که طناب رو دور دستش میچرخوند به پسر نزدیک شد و زانوش رو روی تخت گذاشت. دو دست پسر رو گرفت و مچ دست چپش رو کنار آرنج دست راست و مچ دست راست رو کنار آرنج چپش قرار داد.*
+ بگیرشون...

مینهو طناب رو دو لایه کرد و با بلند کردن لحظه ای بدن جیسونگ طناب رو از سینه‌ش رد کرد. درحالی که بازوهای جیسونگ رو کنار بدنش میبست نیم نگاهی به صورتش انداخت.
بستن بالا تنه‌ی پسر رو با پیچش طناب و بستن ساعدهاش به هم تموم کرد. از اینکه طناب ها سفت بسته نشده باشن و برای جیسونگ قابل باز شدن باشن اطمینان حاصل کرد و کمی عقب رفت.
+ وضعیتت...

جیسونگ کم کم داشت احساس فشار و محدودیت طناب رو حس میکرد و لذت میبرد. این حس بسته شدن و درد و کوفتگی بدنش زمانی که بانداژ میشد به طرز عجیبی آرومش میکرد.
انگار با بسته شدن پر از احساسات مختلف میشد، حس میکرد ظرف احساساتش رو پرتر میکنه و سپس دقیقا بعد از پر شدن و سرریز کردنش انگار توی خلا احساسی فرو میرفت و از تمام حسهای بدش تخلیه میشد.
- خ... خوبم.

مینهو نفس عمیقی کشید و کمی عقب رفت. طناب دیگه ای برداشت و مچ پای پسر رو گرفت. در حالی که سعی میکرد ساق پای جیسونگ رو به رونش بچسبونه بستن رو شروع کرد.
طناب رو به دور پای تا شده‌ی جیسونگ چرخوند، سپس اون رو از هر ردیفی که چرخونده بود رد کرد و پیچش های پی در پی منظم، اما قابل باز شدنی ایجاد کرد.
زمانی که این کار رو برای پای دوم هم انجام داد بالاخره عقب رفت تا پسری که با ظرافت بسته شده بود و توانایی حرکت نداشت رو تماشا کنه.
پوزخند صداداری که گوشه ی لب مینهو نقش بست باعث لرزیدن پسر شده بود. نمیتونست مینهو رو که دقیقا پشت سرش بود ببینه، اما تصور حرکات صورت مرد و پیش بینی حرکت بعدیش کار سختی نبود.

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now