part 80

728 148 189
                                    

+ لیکس؟! داره دیرت میشه!
پسر موخرمایی با وجود اینکه صدای دامش رو شنیده بود جوابی نداد. هنوز هم مشغول شستن دستهاش بود و نمیدونست این بار چندمه که بعد از بیدار شدن از خواب داره دستهاش رو میشوره!
صدای تک ضربه‌ی ای که به در سرویس بهداشتی خورد باعث شد کمی از جا بپره.
+ لی فلیکس!
- الان میام... یکم صبر کن کریس!

کریستوفر نفس عمیقی کشید و به تصویر خودش توی آینه‌ی نشیمن نگاهی انداخت.
بی توجه به چشم‌های گود افتاده‌ش دستی به موهاش برد و سعی کرد دسته‌ی موی لجبازی که روی پیشونیش افتاده بود رو به سمت بالا حالت بده، اما قبل از اینکه موفق بشه فلیکس از توالت بیرون اومد.
پسر لاغر اندام دستهاش رو با دستمال کاغذی خشک میکرد و کف دست راستش رو جوری برانداز میکرد انگار هنوز هم بخشی از آلودگی روش باقی مونده!
- تمیز نشد!

کریستوفر که موی روی پیشونیش رو با دیدن فلیکس فراموش کرد سری به چپ و راست تکون داد.
+ قسم میخورم اگه یبار دیگه بخوای بشوریش دوباره مجبورت میکنم بری خاک گربه رو تمیز کنی!

پسر کک مکی چشم غره‌ای به دوست پسرش رفت و از کنارش رد شد.
- واقعا براتون متاسفم کریستوفر بنگ! جای اینکه از کاری که دیشب کردی شرمنده باشی داری منو تهدید میکنی؟

پسر کوچیکتر به اتاق خواب رفته بود تا کوله‌ش رو برداره و چان حالا به در ورودی رسیده بود و کنارش ایستاده بود.
+ از کاری که کردم شرمنده باشم؟ راجع به کدوم کار حرف میزنی؟!
- کدوم کار؟

فلیکس از اتاق بیرون اومد و مسیر اتاق خواب تا در ورودی رو درحالی طی کرد که طلبکارانه به چشمان جدی دوست پسرش خیره شده بود.
- راست میگی! کارای اشتباهت اونقدر زیاده که نمیدونی کدومشو میگم! اینکه مجبورم کردی سبزیجات بخورم و خاک گربه رو تمیز کنم! دستم هنوز بوی کثافت گربه میده!
کریستوفر شونه ای بالا انداخت و در ورودی رو باز کرد.
+ قانون جدید خونه؛ اگه هربار از خوردن سبزیجات فرار کنی بازم مجبور میشی خاک گربه رو تمیز کنی، اگه به کارت ادامه بدی حتی خود گربه رو هم حموم میکنی!

مرد هیکلی کنار رفت تا دوست پسرش از چارچوب در عبور کنه، اما فلیکس مصرانه حرکتی نکرد!
- من که دیشب حاضر بودم بخورمشون!
فلیکس داشت به وقتی اشاره میکرد که بعد از فهمیدن این موضوع که چان در مورد تنبیهش جدیه سعی کرد نظر مرد رو با خوردن سبزیجات باقی مونده عوض کنه، اما دوست پسرش قصد بخشش نداشت!
+ دیر بود عزیزم، وقتی تصمیم میگیری به خودت اسیب بزنی و تنبیهش انتخاب میشه دیگه نمیتونی تغییرش بدی! اینو فراموش نکن!

کریستوفر دستش رو روی کمر پسر گذاشت تا به جلو رفتن تشویقش کنه و با این نزدیکی توجه فلیکس رو به گودی زیرچشمانش جلب کرد.
پسر درحالی که کنار کریس به سمت ماشینش حرکت میکرد پرسید.
- دیشب خوب نخوابیدی ددی؟
نگاه کریس لحظه‌ای صورت کنجکاو فلیکس رو کنکاش کرد، سپس روی در ماشینش قفل شد.
+ یکم بدخواب بودم!
- من میدونم چرا!

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now