- توام دادی؟
پسر موخرمایی قوطی شیرقهوهی استارباکس رو از داخل قفسه برداشت و درش رو باز کرد.
+ چارهی دیگهای داشتم؟ نه که خوشم نیاد، ولی حس میکنم زیادی درگیرش کردم. خیلی جدی داشت برای کل زندگیم قانون میذاشت. قانون یک... قانون دو... قانون سه... کی حوصلهی حفظ کردنشونو داره؟ هیچکدومو یادم نیست!دختر که به ساعت مچی بندچرمیش نگاه میکرد نفسش رو بیرون داد.
- درست حس میکنی و البته باید بگم که تو عاشق همین حرکات کنترلگر بودی، پس ایراد نگیر. چرا فیلم تموم نمیشه؟فلیکس پیشخوان رو دور زد و روی مبل چرمی داخل لابی نشست.
+ چیزی نمونده. فقط ده دقیقه. چرا اینقدر عجله داری؟شویی سرش رو بلند کرد تا دوستش رو ببینه و بلافاصله با بطری شیرقهوهی وانیلی توی دست پسر که داشت سر میکشید مواجه شد!
- هی! داری چیکار میکنی؟
به سرعت جلو رفت و ضربهی آرومی به دست بهترین دوستش وارد کرد و غر زد. شدن ضربه به قدری نبود که لیوان از دست فلیکس بیفته.
- برا چی اینو باز کردی؟ میخوای ورشکست بشیم؟میخواست بطری رو از دست پسر بگیره، اما نیمهی محتویاتش خورده شده و دیگه قابل بازگشت نبود. فلیکس که خودش رو عقب میکشید ادامهی محتویات داخل بطری قهوهای رنگ رو سر کشید و بعد از پاک کردن پشت لبش زمزمه کرد.
+ به ما چه ربطی داره؟ ما ورشکست نمیشیم. صاحب فروشگاه و سینما ورشکست میشه! هیچکیم با غیب شدن یه بطری شیر قهوهی وانیلی ورشکست نمیشه!
- ربطش به اینه که هر جنس کوفتی ای که فروخته میشه کد و اسمش وارد سیستم میشه و با موجودی داخل انبار و قفسهها چک میشه فلیکس! اگه میخوری باید پولشم بدی وگرنه هردومون اخراجیم!فلیکس به قصد توجیه شونهای بالا انداخت.
+ من نخورم باید بندازیمشون دور!
از جا بلند شد و به قفسهی یخچال پرِ پشت سر دختر اشاره کرد.
+ چه شیرقهوه، چه شیرکاکائو، چه شیر موز، شیرتوت فرنگی یا هر چیز شیردارِ دیگه ای! هیچ کدوم فروش نمیرن. اینجور پیش بره همشون فاسد میشن و باید بندازیمشون دور. بهتره قبل اینکه بی استفاده بمونن یکم بخوریم. نمیدونم کی ایدهی فروش شیر توی سینما رو به این احمقا داده؟ آخه کی موقع دیدن فیلم اکشن یا رمنس شیر میخوره؟شویی تکخندی زد و به کانتر تکیه داد. خواست چیزی بپرسه که مردی که وارد لابی میشد توجهش رو جلب کرد.
- فلیکس!پسر رد نگاه بهترین دوستش رو گرفت و بلافاصله با مدیر مدرسه که نزدیک میشد روبرو شد. مرد کت و شلوار هماهنگ سرمهای رنگی پوشیده بود و عینک طبی به چشم داشت.
با اینکه کراوات نزده بود، اما از نظر فلیکس هنوز هم پوششی کاملا رسمی داشت و پسر میتونست حدس بزنه بعد از خروج از مدرسه یکراست به سینما اومده.
+ اوه... سلام عزیزم، تو اینجا چیکار میکنی؟!کریستوفر سرتاپای پسر رو برانداز کرد. سلیقهی دوست پسرش در انتخاب نوع پوشش خوب به نظر میرسید، اما قابل پیشبینی بود. بر خلاف دوستش که یونیفرم محل کار رو به تن داشت این بار لباسی متفاوت پوشیده بود.
بافتنی مشکی رنگ کلفتی که از شدت گشادی تا بالای زانوهاش کشیده میشد به همراه شلوار جین سفید رنگش پسر رو بیش از اندازه از نظر کریستوفر دوست داشتنی کرده بود.
YOU ARE READING
Sinister Cock [SKZ.Ver]
Romance- یه شب، زمانی که مارتین لوتر به خونهش برمیگشت با یه صحنه ی خیلی قشنگ کنار خونه مواجه شد. دونه های برف زیر نور ماه مثل چراغ برق میزد و وقتی روی درختای کاج اطراف مینشست درختارو براق و نورانی جلوه میداد! مارتین سعی کرد دوباره همچین صحنهی قشنگی رو با...