part 50

710 161 157
                                    


مرد پشت خط نفس عمیقی کشید و مودبانه سلام کرد. هنوز راجع به چیزی که میخواست بگه دودل بود و با شنیدن صدای زن به این فکر کرد که شاید بهتر باشه تصمیمش رو تغییر بده!
- اوه... سلام خانم، حالتون چطوره؟

زن نیم نگاهی به پسرش که داشت با اضطراب دور نشیمن راه میرفت انداخت و با ارامش جواب داد.
+ ممنونم اقای سو! کاری داشتید؟

چانگبین حتی در مورد اینکه برای تصمیمی که گرفته به اندازه‌ی کافی فکر کرده یا نه شک داشت. حس میکرد باید وقت بیشتری میذاشت، اما نمیتونست از فکر پسر موبلند بیرون بیاد.
بعد از چند ثانیه سکوت بالاخره تصمیم گرفت لب باز کنه.
- من... عذر میخوام، میشه با هیونجین حرف بزنم؟

زن نیم نگاهی به هیونجین مضطرب انداخت و لب زد.
+ نه! نمیشه!

چانگبین ابتدا حس کرد اشتباه شنیده. تصور اینکه زن هنوز به خاطر اتفاقات چند ماه گذشته ازش عصبانیه باعث شد دندون نیشش رو روی لب پایینش بکشه.
- آخه... یه چیزی رو باید بهش بگم... چرا نمیتونم باهاش حرف بزنم؟!

زن شونه ای بالا انداخت و دلیلش رو صادقانه توضیح داد.
+ چون داره از استرس دور من راه میره و ناخناشو میخوره. جرئت نداره باهاتون حرف بزنه و تلفنو به من داد تا من به جاش جواب بدم. ممنون میشم لطف کنید و جوابتونو به من بگید آقای سو!
زن گوشی رو کمی از لب هاش فاصله داد و خطاب به پسرش صحبت کرد.
+ سرم گیج رفت هیونجین! میشه یه لحظه راه نری؟!

چانگبین که نهیب زن به هیونجین رو شنیده بود بی صدا به اعتراف صادقانه‌ی زن خندید.
حالا فهمیده بود که هیونجین همه چیز رو به مادرش گفته، ولی نمیدونست باید از این اتفاق خوشحال یا ناراحت باشه. میتونست صدای دادها و بحث و جدل هیونجین رو پشت تلفن بشنوه. پسر داشت مادرش رو بابت گفتن این حقیقت شماتت میکرد و این باعث شد لبخندش عریض‌تر بشه!
- از شنیدن جواب من میترسه؟!

زن چشم غره‌ای به پسرش که کنارش نشست و همچنان غرغر کنان سرزنشش میکرد رفت.
+ بله! راستش میترسه ردش کنید!

صدای داد هیونجین دوباره بلند شد و چانگبین تلفن رو برای چند ثانیه پایین آورد.
رفتار هیونجین و خجالتش از روبرویی با مرد اینقدر برای چانگبین شیرین و عجیب بود که باعث شد گوشه‌ی لبش رو بجوه و بخنده.
دیگه به فشاری که نیم کره‌ی چپ مغزش برای رد کردن پسر بهش می‌آورد اهمیت نداد و فقط هرچیزی که قلبش بهش دستور داد رو تکرار کرد.
- خب... من میخواستم بهش بگم... یه رستوران ایتالیایی تازگی تو خیابون لیمونگ ژیان باز شده، خیلیم شلوغ و تمیزه. میخواستم اگه... هیونجین مشکلی نداره... خب... یه میز برای عصر فردا رزرو کنم. هیونجین از غذای ایتالیایی خوشش میاد؟! فردا حوالی هفت شب چطوره؟! میتونیم دم آسانسور همو ببینیم و من خودم تا رستوران میرسونمش و برش میگردونم! حاضره یه قرار بذاریم؟!

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now