part 75

620 150 132
                                    

چشمهای چانگبین برای چند ثانیه تنگ شد. هیونجین میتونست پرش نگاه دوست پسرش از صورتش به گلوش و دوباره به صورتش رو ببینه.
چانگبین سکوت کرده بود و همچنان منتظر توضیح بود، اما هیونجین حالا احساس میکرد لال شده!
تمام دو ساعتی که چانگبین توی سرما از خونه بیرون زده بود هیونجین بارها و بارها حرفهاش رو دوره کرد و کلمه به کلمه رو با دقت توی جمله چید تا بدونه دقیقا چی بگه، اما حالا تک تک اون کلمات از ذهنش فرار کرده بودن!
- یعنی... صدات... صدات مشکلی داره؟

هیونجین دستپاچه فقط سر تکون داد. حالا باید چی میگفت و از کجا شروع میکرد؟! نمیدونست!
- ولی صدای تو که خیلی خوبه، مشکل چیه؟!
پسر لاغر اندام از صحبت کردن صرف نظر کرد و نزدیک ترین مدرک تحلیلی پزشکی روی میز رو به مرد داد. حالا حس میکرد حماقت کرده، نمیدونست چرا اینقدر زود از اینکه همه چیز رو به چانگبین بگه پشیمونه!
مرد هیکلی پوشه‌ی مقوایی رو از دست دوست پسرش گرفت و باز کرد. عکس برداری های ساختار مغز و حنجره‌ی پسر و همینطور توضیحات انگلیسی پیچیده و ناآشنای داخل مدارک چانگبین رو بیشتر گیج کرده بود.
- جینی من که پزشک نیستم... انتظار داری ازشون سر در بیارم؟!

پسر موبلند نفس عمیقی کشید.
+ صفحه های بعدو ببین...
مرد بلافاصله از دستور پسری که بالای سرش ایستاده بود تبعیت کرد.
چند ثانیه طول کشید تا چانگبین شروع به خوندن اطلاعات چینی داخل برگه ها بکنه. مرد که هر ثانیه بیشتر از قبل تعجب میکرد بعد از گذشت مدتی ادامه‌ی نوشته رو با صدای بلند خوند.
- «نکته‌ی مهم این است که وجود این صدای غیرارادی در تولید گفتار ارادی اختلال ایجاد میکند. در واقع دو نوع مختلف صداسازی توسط دو منبع عصبی مختلف که همزمان فعال هستند تولید میشوند...»

مرد هیکلی سرش رو بلند کرد و نیم نگاهی به دوست پسرش انداخت.
هنوز هم متوجه مشکل اصلی هیونجین نمیشد، پس بدون سوال ادامه داد.
- «اما دستگاه صوتی نمی‌تواند توسط هر دو ژنراتور به طور همزمان هدایت شود. مهار انتخابی صداهای غیرارادی توانایی صحبت کردن را از بین نمیبرد. دو نوع مختلف صداسازی با سیگنال های عصبی حرکتی بیمار مرتبط هستند: کنترل از بالا به پایین یک نوع سیگنال (یعنی صدای غیرارادی) بر دیگری (یعنی گفتار) تأثیری نداشت.» هیونجین... من نمیفهمم... دو نوع صدا؟

پسر لاغر اندام عقب عقب رفت تا به سمت بار کوچیک منزل چانگبین بره. با وجود اینکه خیلی کم طرف الکل میرفت حالا حس میکرد واقعا نیاز داره برای آرامش خودش هم که شده خودش رو توی الکل غرق کنه.
وقتی لیوان کریستالی رو از کشو برداشت کمی اعتماد به نفس برای صحبت کردن پیدا کرد.
+ میدونی ماها برای اینکه حرف بزنیم... نیاز داریم به اینکه از حنجره‌مون کار بکشیم، تارای صوتی وقتی که یکم هوا رو  وارد قسمت داخلی حنجره میکنیم مرتعش میشن و باعث میشن از گلومون صدا بیرون بیاد... توی حالت عادی اینکه بدون ورود هوا به حنجره صدایی بیرون بیاد غیر ممکنه!

Sinister Cock [SKZ.Ver]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang