part 8

712 169 78
                                    


فلیکس کمی روی صندلی جابجا شد و گوشه‌ی لبش رو تر کرد.
وقتی وارد کافه شد و به میز رزرو شده‌ رسید فهمید دوست پسرش چند دقیقه زودتر رسیده. تنها چند دقیقه از نشستن فلیکس پشت میز نگذشته بود که احساس کرد باید سعی کنه سر صحبت رو با مردی که تنها به لبخند زدن و پرسیدن حالش بسنده کرده بود، باز کنه. پس بدون فکر اولین چیزی که برای شکستن سکوت به فکرش رسیده بود رو بازگو کرد.
- بیا دفعه‌ی بعد همو یجای صمیمی تری ببینیم.

کریستوفر به صندلیش تکیه کرد و درحالی که کیک شکلاتی توی بشقاب سفید رنگ جلوش رو برش میداد لب زد.
+ اگه تو اینطور میخوای باشه. دیگه نمیتونم بیشتر از این مقابلت مقاومت کنم. تو خیلی خون‌گرم و راحتی، بهت حسادت میکنم.

فلیکس با اعتماد بنفس سرش رو کج کرد، کریس کاملا درست میگفت. لی فلیکس کسی بود که تنها برای صمیمی شدن با کسی که حتی نه میشناخت و نه اسمش رو میدونست به بیشتر از ده دقیقه نیاز نداشت!
اون میتونست با استفاده از مهارت‌های ارتباطی و شیرین زبونی هاش توجه هر کسی رو نسبت به خودش جلب کنه و جایگاه خودش رو بعد از نیم ساعت از یه غریبه به یه دوست صمیمی و یا حتی دوست پسر و کراش تغییر بده!
سرش رو کمی جلوتر برد و بی صدا خندید.
- نمیتونی مقابل جذابیتم مقاومت کنی؟

کریس آرنجش رو روی میز گذاشت و متقابلا سرش رو جلو برد. صدای برخورد قطره‌های بارون روی شیشه‌ی کافه نشون میداد بارون شدت گرفته. نمیتونست بگه نگران چانگبینه، چون دوستش حداقل سی و چهار سال داشت و بچه نبود و نیاز به مراقب نداشت. اما امیدوار بود تا الان خودش رو به خونه رسونده باشه، وگرنه حتما سرما میخورد!
+ در واقع... نمیتونم مقابل سماجتت مقاومت کنم!
فلیکس با وجود اینکه جوابی که میخواست رو به دست نیاورده بود خودش رو نباخت. دلش میخواست به مرد هیکلی بگه که از شوخی های قدیمیش دست برداره، اما میترسید کریس رو ناراحت کنه.
- خیلی با مزه ای کریس بنگ! راستی... تو تا حالا بهم نگفتی از چه نوع پسرایی خوشت میاد؟ دوست دارم تایپ مورد علاقتو و کارایی که از پارتنرت انتظار داریو بدونم. هرچی ایده‌آلته رو بهم بگو، باشه؟

فلیکس که هر روز بیشتر از قبل راجع به مرد روبروش کنجکاو میشد لبخند زد. واقعا امیدوار بود ایده‌آلها و فانتزی های مرد شبیه علایق خودش باشه.
+ خب... راستش بیشتر از پسرای توپرتر و برنزه خوشم میاد! چون هم میتونی با خوراکی ساکتشون کنی، هم اگه قحطی اومد میتونی بخوریشون! واقعا نمیدونم پسرای لاغر مثل تو رو چطوری میتونم ساکت کنم!

کریس تک خنده‌ای زد تا شوخی بودن حرفش رو نشون بده، اما لبخند روی لبهای پسر ماسیده بود.
- از پسرای تپل خوشت میاد؟
پسر منتظر پاسخ کریستوفر نموند.
- اما... اگه تو از پسرای توپر خوشت میاد... پس... چرا منو انتخاب کردی؟

کریس با شیفتگی تمام به پسر روبروش نگاه کرد و با یادآوری تمام حرکاتی که در تمام مدت این چند هفته از دوست پسرش سر زده بود ناخودآگاه اعتراف کرد.
+ داشتم فقط باهات شوخی میکردم فلیکس، ولی اگه ناراحت نمیشی باید بگم چون تو یکم سر به هوایی! تو یه پسرِ حواس پرت فوق العاده ای! امیدوارم بدونی این یه تعریفه.

Sinister Cock [SKZ.Ver]Onde histórias criam vida. Descubra agora