part 11

710 160 16
                                    


عینک ذره بین رو از روی بینی قلمیش برداشت و درحالی که سعی میکرد چشم چپش رو برای افزایش دقت چشم راست ببنده درِ دوربین کهنه رو با فشار باز و بسته کرد.
- درست نشد؟

مینهو بدون اینکه سرش رو بلند و به دوست پسر بی قرارش که روی تخت نشسته بود نگاه کنه لب زد.
+ هنوز مشکلشو نفهمیدم، نمیدونم این لعنتی چش شده. تا چند وقت پیش که سالم بود.

جیسونگ نفس عمیقی کشید و پنجه‌ی پاش رو روی تخت گذاشت.
- مینهو اون دوربین کهنه‌ست. مال پدرِ پدر بزرگ مرحومته، بایدم خراب شده باشه! اگه یکم دیگه توی خونه نگهش دارید میتونید به عنوان عتیقه به موزه با قیمت خوبی بفروشیدش!

مرد بلند‌قدتر به پارتنرش دهن کجی کرد و نیم نگاهی بهش انداخت.
+ این دوربین پدرمه، نه پدرِ پدربزرگم! من اصلا پدربزرگمو ندیدم! این یادگار بچگیای منو لیکسه، نمیتونم بندازمش دور! تموم خاطرات خوبِ ما رو توی خودش ثبت کرده. تا هفته‌ی پیش سالم بود و کار میکرد، نمیفهمم چطوری تصویرش قطع شده.
جیسونگ که از صبر کردن خسته شده بود شونه ای بالا انداخت.
- شاید کار برادرِ دردسرسازته!

مرد دوباره پنل دوربین رو باز و بسته و وارسی کرد و انگار که توی تعمیر وسیله‌ش به نتیجه رسیده باشه لبخند زد.
+ فهمیدم مشکل از کجاست! سیما به خاطر باز و بستن زیادش حتما پاره شدن. معذرت میخوام جیس، چی گفتی؟

پسر موبلوند از روی تخت بلند شد و بدون ایجاد صدایی به سمت در بسته‌ی اتاق بزرگ دوست پسرش رفت و در رو به سرعت باز کرد.
به محض باز شدن در فلیکس رو درحالی که سعی میکرد از در اتاق برادرش فاصله گرفته و راهش رو ادامه بده دید.
- چیزی میخواستی فلیکس؟

پسر لاغر اندام لیوان چای ماچای توی دستش رو به جیسونگ نشون داد و هیسی کشید.
+ مگه باید چیزی بخوام؟ تو درو باز کردی، من بیرون اتاقم، تو چیزی میخواستی؟

جیسونگ نیم نگاهی به دوست پسرش که با تعجب به اون دو خیره بود انداخت و زمزمه کرد.
- پشت در اتاق منتظر چیزی بودی؟ نیم ساعته اینجایی!

فلیکس ابروهاش رو توی هم کشید به بخار بالای لیوان سفالی اشاره کرد.
+ اگه نیم ساعته اینجام چطوری این هنوز داغه؟! فقط داشتم رد میشدم که اسممو شنیدم! داشتین راجع به من حرف میزدین! داشتی راجع به من چی میگفتی؟!

پسر بازیگر دوباره نیم نگاهی به مینهو که هنوز هم اون دو رو تماشا میکرد انداخت.
- کسی راجع به تو حرف نزد.
پیدا بود که فلیکس حرف پسر موبلوند رو باور نکرده، همون‌طور که جیسونگ هم حرفش رو باور نکرده بود. درحالی که لیوانش رو تکون میداد خطاب به برادرش صحبت کرد.
+ آقای لی مینهو، به دوست پسرت بگو من اون دوربینو خراب نکردم، شاید کار خودش باشه!

پسر کوتاه‌تر به چارچوب در تکیه داد و گوشه‌ی لبش رو با حالتی بامزه بالا برد.
- چرا باید کار من باشه؟ چرا اصلا باید به وسایل شخصی شماها دست بزنم؟ تو و مینهو فقط بهش دست میزدید، من که از اعضای این خونه نیستم.

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now