part 35

774 165 86
                                    

فلیکس که هنوز متوجه خون روی انگشت مرد نشده بود، کف دستش رو روی کمرش گذاشت و لبش رو با شیطنت گزید.
+ نمی‌دونم! واقعا گاز گرفتم؟!

نگاه جدی مرد هنوز روی جای دندون‌های پسر روی انگشت اشاره‌ش بود.
- پس منو گاز میگیری!

فلیکس قدمی جلو رفت و چشمش تازه به انگشت خونی مرد افتاد. کناره‌ی لبش رو جوید و با ناراحتی و تعجب نگاهش رو بین انگشت و چشمان مرد رد و بدل کرد.
+ وای... من... زخمش کردم؟

کریس جلو رفت و انگشت خونی رو جلوی صورت پسر گرفت و منتظر ایستاد، اما دوست پسرش تنها با دستپاچگی و گنگی به انگشت مرد خیره شد.
+ معذرت میخوام! نمیدونستم دندونام اینقدر تیزه که دستتو زخم میکنه!

مرد هیکلی انگشت اشاره‌ش رو نزدیک برد و روی لب پسر کشید. فلیکس کمی مضطرب بود و کریستوفر میتونست این رو از لرزش دستش متوجه بشه.
- وقتی یه گندکاری میکنی باید تمیزش کنی عزیزم!
فلیکس ابتدا نگاهی به چشمهای جدی دامیننتش و سپس به انگشت انداخت و پرسید.
+ باید چجوری تمیزش کنم؟ نیاز به پانسمان داره؟ روشای من برای تمیز کردن تجربیه، مثل زبون!
- پس همین کارو بکن!

صدای خش‌دار مرد که همچنان به لبهای صورتی دوست پسرش نگاه میکرد، فلیکس رو به باز کردن دهنش تشویق کرد. پسر درحالی که اینبار دقت میکرد دندونهاش به زخم انگشت مرد برخورد نکنه خون روی انگشت مرد رو مکید و سرش رو عقب کشید.
+ چسب زخم داری؟

کریس نیم نگاهی به زخم سطحی انگشتش انداخت و به سمت آشپزخونه رفت.
- نیازی نیست. باید شب برگردی خونه؟!

فلیکس سرش رو برگردوند و به عقربه‌ی ساعت دیواری بزرگ روی دیوار نشیمن که به عدد هشت اشاره میکرد نگاهی انداخت.
+ آره. باید برگردم.

مرد موبلوند سری تکون داد و در یخچال رو باز کرد.
- پس بهم بگو، چی دوست داری بخوریم؟

فلیکس نزدیک مرد شد و درحالی که زیرچشمی به راهروی منتهی به اتاق خوابش نگاه میکرد جواب داد.
+ هرچیزی، جز سبزیجات!
- سبزیجات دوست نداری؟

فلیکس سرش رو کج کرد تا بتونه قسمتی از اتاق خواب مرد رو که درش نیمه باز مونده بود ببینه. درحالی که کنار کانتر این پا و اون پا میکرد جواب داد.
+ از غذاهای گیاهی و سبزیجات متنفرم!

مرد شونه‌ای بالا انداخت و با توجه به محتویات داخل یخچالش غذایی انتخاب کرد.
- چومین دوست داری؟
+ بدم نمیاد. ددی... گربه‌ت توی اتاقت میخوابه؟

کریستوفر سینه‌ی مرغ بسته بندی شده رو به همراه کلم، پیاز و هویج از داخل یخچال بیرون کشید و روی میز گذاشت. به جای خالی پسری که به آهستگی به سمت اتاقش حرکت میکرد خیره شد و لبخند زد.
- توی جای خواب خودش میخوابه، بعضی وقتا هم روی تخت من... لیکس، اگه خیلی دوست داری خونه رو ببینی ببین. نیازی نیست مثل دزدا یواشکی سرک بکشی!

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now