part 77

658 148 251
                                    


هیونجین نفس عمیقی گرفت و با کشیدن کف دستش روی شلوار جینش عرق دستش رو پاک کرد.
+ نباید میزد؟ انگار ولم کرده بودی!
چانگبین درحالی که از آینه‌ی بغل لاین کناریش رو چک میکرد غر زد.
- ولت کرده بودم؟ هیونجین من فقط دو روز باهات حرف نزدم. فقط به خاطر دو روز به این نتیجه رسیدی که ولت کردم؟!

هیونجین لب درشتش رو به دندون گرفت. مرد کنارش بیراه نمیگفت، دو روز فرصت کافی رو برای فکر کردن به مشکلات هیونجین در اختیارش میذاشت و زیاد هم نبود، اما پسر لاغر اندام اونقدر از نظر احساسی به دوست پسرش وابسته شده بود که حتی این مدت هم براش به اندازه‌ی یه عمر گذشت...
- اونقدر زیاد بود که خیلی راحت به فکر یه جایگزین افتادی!

هیونجین ترجیح داد فعلا سکوت کنه. حالا که چانگبین منتظرش مونده بود و هیونجین رو توی ماشین خودش نشونده بود پسر میتونست نسبت به آینده‌ی رابطه‌شون کمی امیدوار باشه. البته اگه اشتباه نمیکرد؟
- در مورد همه‌ی دوست پسرات همین بوده؟!

سوال چانگبین باعث شد پسر کمی جا بخوره. لحن صحبت مرد تحقیرآمیز و جدی بود و به پسر موبلند حس بدی رو القا میکرد.
+ چی؟
چانگبین اونقدری به دوست پسرش نگاه کرد تا مطمئن بشه هیونجین عصبانیت رو از چشمهاش میخونه!
- اونقدر راحت قبلیو کنار میذاری و میری سراغ بعدی؟!

هیونجین لبهاش رو از هم باز کرد، اما قبل از اینکه چیزی بگه چانگبین سوالش رو جور دیگه ای مطرح کرد.
- تاریخ انقضای من برات به اندازه‌ی دو روزه؟! دو روز بعد میری سراغ دوست پسر بعدی؟ یه رابطه فقط همینقدر برات ارزشمنده؟!

+ تو حق نداری اینجوری قضاوتم کنی!
هیونجین بالاخره جرأت اعتراض رو پیدا کرد. تن صداش از صدای چانگبین بلندتر بود و مرد رو متوجه ناراضی بودنش کرد.
- هیونجین به نفعته ساکت بمونی!

پسر لاغر اندام که فکر میکرد بعد از اعتراضش چانگبین متوجه اشتباهش میشه و عذرخواهی می‌کنه بیشتر از قبل جا خورد، اما ساکت نموند!
+ چرا؟ مگه چه اشتباهی کردم؟!
مرد عضلانی پاش رو روی ترمز فشار داد و بلافاصله به سمت دوست پسرش برگشت.
حرکتش به قدر سریع و نگاهش به قدری سرد بود که هیونجین دستپاچه شد، پسر نتونست بیشتر از چند لحظه به چشم‌های عصبانی دوست پسرش خیره شه!
سرش رو به سرعت برگردوند و اب جمع شده توی دهنش رو قورت داد.
- یه کلمه دیگه بگی...

چانگبین بلافاصله از زدن هر حرفی که توی ذهنش بود پشیمون شد و جمله‌ش رو نیمه کاره گذاشت.
از آینه ی ماشین پشت سرش رو چک کرد و دوباره راه افتاد. اون لحظه از اینکه امروز یکشنبه‌ست و خیابون این وقت از صبح اینقدر خلوته خوشحال بود، وگرنه تنها نتیجه‌ای که از متوقف کردن ماشینش وسط خیابون میگرفت یه تصادف شدید بود!

این بار از وقتی دوباره حرکت کرد تا زمانی که توی نزدیکترین پارکی که میشناخت متوقف شد هیونجین تموم مدت رو سکوت کرد، نه به خاطر اینکه از مرد کنارش ناراحت و عصبی بود، چون از واکنشهای دوباره‌ی چانگبین میترسید.
اونقدر از تهدید نیمه‌کاره‌ی چانگبین ترسیده بود که حتی داشت تموم مدت به خودش فشار می‌آورد که صدای غیرارادیش هم سکوت کنه!
- هیونجین!

Sinister Cock [SKZ.Ver]Where stories live. Discover now