بازگشت به خانه

1.6K 77 18
                                    

❌واحــد شمــاره هشــت❌:
#پارت417

اون موقع شب دنبال یه بستنی فروشی میگشتم که بالاخره پیدا کردم از ماشین پیاده شدم و مسعود هم همین کارو کرد.

دوتا بستنی قیفی خریدم که اون با دیدنش خندش گرفت

+ باز قیفی؟؟؟
- آررره نمیدونی وقتی میخوری چقدر جذاب میشی

خنده هامون گوش دنیا رو کر کرد و با هر لیسی همدیگرو دست مینداختیم انگار نه انگار من چند روز دیگه به اندازه یه قاره ازش دور میشم.

بعد از خوردن بستنی توی شهر میچرخیدیم که من به سمت یه مسیر مشخص رفتم

+ داری کجا میری باز
- عشقم صبر کن خب

وقتی وارد خیابونی شدم که اون میشناخت کم کم فهمید که کجا میرم.

توی کوچه پیچیدم و جلوی همون آپارتمانی نگه داشتم که برای اولین بار وقتی زنگشو زدم نمیدونستم چی قراره به سرم بیاد.

آپارتمانی که هنوز بصورت خیلی کم رنگ فامیلشو روی زنگ آیفون واحد شماره هشت داشت.

هردو جلوی در اون خونه به ماشین تکیه داده بودیم و حرف میزدیم

- انگار خودمو دارم میبینم که اون روز اومد و اینجا ایستاد برای زنگ زدن اینقدر این پا و اون پا کرد که گاهی به سرش میزد برگرده و فراموش کنه
+ اگه برمیگشتی بهتر بود
- نه اگه برمیگشتم الان عاشق نبودم عشق تنها چیزی بود که باید حالمو خوب میکرد
+ منم همه چیو یادمه مانتو لیمویی شال آبی اون شلوار جذبت واقعا یه طعمه برای یه شکار بودی
- اولین باری که روبروت قرار گرفتم با اینکه عکستو دیده بودم ولی ترسیدم
+ یادمه که رنگت پریده بود بهت یه چی دادم که خوردی
- خودمو فحش میدادم که چرا اینجام
+ حالا چی
- حالا میگم چرا زودتر پیدات نکردم

پنجره واحد هشت هنوز هم پرده ای نداشت این یعنی هنوزم اونجا خالی بود.

- روزی که اینجارو خالی دیدم روز مرگم بود وقتی داشتن وسایلتو میبردن وقتی تمام خاطراتم رو یکی یکی از پله ها پایین میبردن انگار همه چی برام تموم شده بود
+ اما تو دست بردار نبودی

سیگاری از توی کیفم دراوردم و یه نخ هم به اون دادمو براش روشن کردم با اولین پوک سیگارم یاد خاموش کردن سیگارهاش روی بدنم افتادم که هنوزم یه ذره از جاش مونده بود

+ اگه برگردم عقب خیلی کارارو انجام نمیدم باهات بیشتر وقت میگذرونم از خودم دورت نمیکنم اشکتو درنمیارم

جملشو با حسرت خاصی گفت و بغص تمام گلومو گرفت

- چی داری میگی من خودم خواستم من خودم انتخاب کردم دوتایی لذت میبردیم یه درصد بدم میومد خودم کاری نمیکردم تا تاوانشو سرم دربیاری
+ بدترین خاطره ای که ازم داری چیه
- بدترین؟؟ اممم همش خوبه خب ولیییی یه جا که دلتو شکوندم خیلی از خودم بدم اومد
+ کجا
- اونجا که به اون مهمونی اومدی و اون پسره دنبالم میکرد و تو دیدی
+ اره خیلی بد بود حالا بهترین خاطرت
- همشون بهترین بودن از اولین مهمونی تا جاهایی که خشمت غیر قابل کنترل بود تو چی خاطره خوبت چیه
+ تولدم
- آخ راست میگی

...Where stories live. Discover now