قرص

4.8K 97 28
                                    

#پارت204
+ هنوزی روی این حرفت هستی؟
- کودوم حرفم آقا
 (  حاضرم منو بکشین ولی یه بار دیگه ببینمتون )

ترسیدم و برای جواب دادن دو دل بودم ولی صدامو توی‌ گلوی آوردم

- بله هستم
+ لباساتو دربیار
- اما آقا...
+ دفعه بعد اینجوری نمیگم

توی چشماش جدیت و خشم رو دیدم در ظاهر آروم ولی یه کوه آتشفشانی درونش در حال انفجار بود نمیتونستم حرکت بعدیشو پیش بینی کنم نگاهی به اطرافم کردم رد نگاهمو خوند

+ هیچکس اینجا نمیاد فقط من و توییم

آب دهنمو قورت دادم شالمو از سرم کشیدم دکمه های پالتومو باز کردم هر دکمه ای که باز شد روزنه بیشتری برای سوز سرما بود.لباسامو از دستم گرفت و روی صندلی عقب ماشین انداخت چشماش منتطر بودن حرکات آهسته من بیشتر عصبانیش کرد آهستگی من بی اراده بود.

بوت و جورابامو درآوردم برخورد کف پام با برف سرما رو به سرعت به بقیه بدنم منتقل کرد شلوارمو با زحمت از پام بیرون کشیدم حالا فقط با یه لباس زیر جلوش ایستادم.

دستام توی بدنم جمع بود صدای برخورد دندونام به همدیگه مثل برخورد نوک دارکوب تمام مغزمو پر کرد میلرزیدم و اون تماشام میکرد انگار لذت زیادی از این صحنه میبرد جوری که لبخندی از روی جنون بهم زد.

از توی کیفش یه جفت دستکش مشکی با بافت های ریز درآورد و دستش کرد اما کارش اینجا تموم نشد من هر لحظه از سرما رگ هام منجمد میشد و سرعت کم گردش خونم رو حس میکردم.

دوباره دستشو داخل کیف کرد دو تا بست پلاستیکی باریک درآورد به سمتم اومد

+ زانو بزن

پاهای بی حسمو تکون دادم و روی برف زانو زدم لرزش شدید بدنم کاملا قابل دیدن بود به پشت سرم رفت کف کفششو روی پشتم گذاشت و هول داد ناخودآگاه روی زمین افتادم و دوتا دستمو کنار صورتم قرار دادم پاهاشو دو طرف بدنم گذاشت و خم شد مچ دستامو محکم گرفت به عقب کشید تا به پاهام رسیدن اول دست راستمو با بست پلاستیکی به پام چسبوند و محکم و تا آخرین شیار محکم کشید با دست دیگه هم همینکارو کرد.

صورتم روی برف بود و قادر به انجام هیچ حرکتی نبودم کاملا قفل شدم و میلرزیدم به سمت ماشین رفت کمی سرمو بالا کردم تا نگاهش کنم از توی کیفش کمربندی درآورد و به سمتم اومد از فکر دردش توی این سرما گریه م گرفت و التماسش کردم

- آقا غلط کردم میدونم دفعه دومم بود توروخدا رحم کنین
+ رحم؟ تو که حاضر بودی بمیری
- میخواین منو بکشین؟

خم شد و موهامو توی چنگش گرفت صداش خشم خالص بود

+ اگه لازم باشه آره

سرمو پرت کرد و صورتم کامل به داخل برف رفت کنار پهلوم ایستاد کفششو روی کمرم گذاشت سرمای کف کفشش روی کمرمو سوزوند برف هایی که از گرمای نه چندان زیاد بدنم آب شدن و به پهلوم ریختن رو کاملا حس کردم.

...Where stories live. Discover now