پلاگ

18.9K 280 10
                                    

#پارت9

واحد شماره هشت

پیرهنشو درآورد و من برای اولین بار بدنشو میدیدم اومد روی تخت و منو گرفت و چرخوند و به شکم خوابوند مچ دستامو گرفت و به دستبندهای روی تخت بست و منم حالت چهار دست و پا گرفتم دستاش داغ بود و گرمای تنشو میشد ازون فاصله هم حس کرد همین باعث شد من بیشتر تحریک بشم از روی تخت بلند شد و به سمت اتاق بغل رفت و بعد از چند ثانیه صدای باز و بسته شدن همون کمد وسایل اومد و وارد اتاق شد.
اومد روی تخت و کنار من روی دو زانو نشست گلومو گرفت و دستشو آورد بالا و انگشتاش روی دهنم بود دوتا انگشتشو وارد دهنم کرد و منم انگشتاشو میمکیدم و ساک میزدم.
حس فوق العاده ای بود دلم نمیخواست انگشتاشو دربیاره چشامو بسته بودم و با لذت میخوردمشون اونم موهامو از پشت کشید و انگشتشو توی حلقم کرد و با اینکه عوق زدم اما دوس داشتم موهامو دوباره دور دستش جمع کرد تنش و آتیش بود و گرماش منو میسوزوند
+ نفستو بند میارم لعنتی
با دست چپش محکم روی کونم زد و با سوزش کمربند همراه شد منم از درد چشامو ریز کردم ولی بازم انگشتشو میخوردم.
انگشتشو از دهنم درآورد و یه چیز مخروطی شکل فلزی جلوی دهنم آورد با نگاه کردنش فهمیدم پلاگه و قراره کجا بره
+ خیسش کن زودباش
کرد توی دهنم خیلی بزرگ و کلفت بود منم با زبونم و دهنم حسابی خیسش کردم و درش آورد و برد سمت کونم وقتی نوکش خورد به سوراخم بی اراده خودمو دادم جلو
+ یه بار دیگه تکون بخوری جرت میدم
اصلا نمیتونستم حرف بزنم فقط مطیع بودم مطیع اربابم
پلاگو فشار داد و سرش به سختی وارد شد دلم میخواست جیغ بزنم تمام تنم درد گرفت و نفسم بالا نمیومد با یه حرکت دیگه فشارش داد و پاره شدنمو کامل حس کردم و دردش تا عمق وجودم رفت و حالا پلاگ تا ته توی کونم بود.
از کنارم بلند شد و اومد بین دستام که به تخت وصل بودن وایساد سر من جلوی شلوارش بود و دستشو برد سمت زیپش از برامدگی شلوارش مشخص بود چه چیزی در انتظارمه.
کیرشو درآورد و تصور اینکه اون میخواد وارد دهنم بشه تنمو لرزوند با دوتا دستش موهامو جمع کرد و توی دست راستش گرفت و با دست چپش زیر چونمو محکم گرفت و کیرشو کرد توی دهنم و با فشار پشت سر و چونم تا ته برد و نگه داشت عوق زدم و تمام آب دهنم روی کیرش ریخت و صورتم قرمز شد و نفسم بالا نمیومد چن بار این کارو کرد و منم با زبونم کیرشو لیس میزدم و شدت خیس شدن لای پام بیشتر شده بود دستشو از روی چونم برداشت و کمربند شلوارشو دراورد و بیرون کشید و یه دور دستش یک بار چرخوند ولی اونقدر بلند بود که تا کونم میرسید کیرش تا ته توی حلقم بود و دستشو برد بالا و محکم زد روی کونم ناله خفیفی کردم و تفم برای چندمین بار از دهنم ریخت بیرون و اشکام سرازیر شده بود
+ امروز جوری دهنتو جر میدم تا یه هفته نتونی زر بزنی
کیرشو از توی دهنم درآورد و دستشو برد بالا و یه ضربه دیگه زد
- آیییی ارباب توروخدااا
+ پس خواهش و التماسم بلدی
- ارباب التماس میکنم توروخدااا
دوباره ضربه زد و همزمان کیرشو تا ته حلقم فرو کرد و فقط صدای خفه ای از ته حلقم بیرون اومد
نمیدونم چند دقیقه گذشت اما دیگه داشتم میمردم دهنم و خیسی لای پام و درد و سوزش کونم همه چی باهم داشت منو از پا مینداخت
کمربندو انداخت روی تخت و سرمو با دستاش گرفت و ضربه هاشو توی دهنم سریع تر و محکم تر کرد
+ یه قطرشو هدر بدی باید تا صبح درد بکشی
با چشمام بهش فهموندم که چشم ارباب
بعد از چنتا ضربه توی دهنم یهو داد کشید و تمام آبشو توی دهنم خالی کرد اون لحظه بهترین حس رو داشتم من تونسته بودم اربابم رو ارضا کنم و خودم به بیشترین لذت برسم همیشه این لحظات رو توی ذهنم تصور میکردم حالا تماش رو تجربه کردم.
دستبندامو باز کرد و پلاگ رو خواست دربیاره که نفسمو توی سینه حبس کردم یهو کشید بیرون و دردش از داخل کردنش بیشتر بود بازم خودمو جمع کردم و ارباب یه ضربه محکم روی کونم زد و بند قلادمو گرفت و چهار دست و ما از تخت اومدم پایین و دنبالش رفتم
روی مبل نشست و منم زانو زدم کنار مبل سیگارشو از پاکت دراورد و گذاشت روی لبش فندکو برداشتم و روشنش کرد و قلادمو گرفت و منو به پشت روی زمین خوابوند.
پوک اول رو زد و دودش اومد به سمتم احساس آرامش زیادی داشتم تمام حسم به اوج رسیده بود و ارضا شده بود امروز رو هیچوقت فراموش نخواهم کرد
بعد از چند پوک خاکسترشو روی سینه هام ریخت و سوزشش رو روی سینه هام حس کردم نفس عمیقی کشیدم و فقط بهش نگاه میکردم به عرق روی بدنش به لباش موقع سیگار کشیدن و چشماش
یه حسی درونم ایجاد شده بود یه حس خوب با نگاه کردنش با حرکاتش این حسم بیشتر میشد ازش خوشم میومد خیلی زیاد دلم میخواست ساعت ها زیر پاش باشم و نگاهش کنم.
اونقدر محوش بودم دیگه خاکسترهای سیگار رو حس نمیکردم حتی نفهمیدم سیگارش به آخر رسیده بود و قرار بود کجا خاموش بشه.
ته سیگارشو نزدیک بدنم کرد و گذاشت بالای کسم و فشارش داد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم

...Where stories live. Discover now