شک

4.8K 92 6
                                    

#پارت156
بعد از تماس مینا شماره ارباب رو گرفتم اما سریع پشیمون شدم و قطعش کردم چند ثانیه خشکم زده بود و فکر میکردم تصمیم گرفتم خودم اول اون خونه رو ببینم و بعد به ارباب بگم.اون شب با فکر و خیال در مورد اون خونه و آینده گذشت الناز منو به خونه رسوند.

روی تخت دراز کشیده بودم و با ارباب چت میکردم خس خوبی بود که میتونستم باهاش موقع خواب حرف بزنم حسی که مدت ها ازش محروم بودم بازم چندین بار خواستم موضوع رو بگم ولی متنمو پاک کردم

+ چی مینویسی پاک میکنی؟
- هیچی آقا دیوونه شدم ذوق دارم ازینکه باهاتون چت میکنم
+ یه چیزی شده یه حسی دارم
- چه حسی؟؟؟
+ کار دست خودت ندی نگین
- من غلط بکنم آقا

اون همه چیو حس میکرد قدرت حسش منو میترسوند و باعث میشد من جلوش بازیگر خوبی نباشم و نا خودآگاه دست و پامو گم کنم.بهش شب بخیر گفتم و خوابیدم قبل خواب یه نفس عمیق کشیدم و ته دلم یه چیزایی آرزو کردم.

صبح اولین کاری کردم پیام به ارباب بود از تختم بیرون اومدم از پنجره بیرون رو نگاه کردم بارون میومد و شاید و برگ های زرد و نارنجی افتاده از درختا روی زمین کاملا خیس بودن آبی به سر و صورتم زدم صبحونه خوردم و اتاقمو مرتب میکردم که گوشیم زنگ خورد مینا بود

× عزیزم امروز میری خونه رو ببینی؟
- نمیدونم میناجون هنوز چیزی به مسعود نگفتم دو دلم
× بارون میاد میام دنبالت باهم بریم
- همیشه زحمتام گردن توعه
× این چه حرفیه تا یه ساعت دیگه پیشتم

سریع اتاقمو جمع و جور کردم آماده و متتظرش شدم کمتر از یه ساعت رسید وقتی زنگ زد به بیرون از خونه رفتم بارون شدتش کم شده بود و نم نم میومد هوای تازه و خوبی بود سوار ماشین مینا شدم و کلی احوال پرسی کردیم

× اگه از خونه خوشت اومد به آقا مسعودم نشونش بده سلیقه تو سلیقه اونم هست دیگه
- البته برعکسه سلیقه اون سلیقه منه
× ایولللل اولین باره یه دختر همچین حرفی میزنه
- آره دیگه ما خاصیم
× تو و آقا مسعود نشون دادین با اینکه قطب مخالف هم هستین ولی کنار هم فوق العاده این
- مخالف چرا
× نمیدونم حس میکنم تو شر و شیطونی ولی اون آروم و جدی
- آها آره اون خیلی جدی و آرومه برعکس من ولی من از همین خصوصیتاش خوشم میاد دیگه
× خب تو روش تاثیر بذار یکم
- اون روی من تاثیر میذاره ولی من نمیتونم
× جالبه واقعا

گرم همین صحبتا بودیم که به مجتمعی که خونه داخلش قرار داشت رسیدیم یه مجتمع بزرگ با چند بلوک مسکونی محوطه خیلی تمیز و سرسبزی داشت از بیرونش خیلی خوشم اومد از درش که رد شدیم به سمت بلوک هشت حرکت کردیم جلوش پارکینگش قرار داشت ماشینو پارک کردیم و به سمت در ورودی و پله ها رفتیم.

آسانسور نداشت و واحد مورد نظر ما طبقه سوم بود از پله ها به بالا رفتیم محیط آروم و ساکتی داشت جلوی در واحد ایستادیم زنگ زدیم اما هیچکس در رو باز نکرد یکی دو بار دیگه امتحان کردیم ولی فایده نداشت مینا با صاحب خونه که دوستش بود تماس گرفت اونم رفته بود و کلید رو به نگهبان مجتمع تحویل داده بود.

...Where stories live. Discover now