chapter 12: display of power

1.1K 239 37
                                    

#چپتر_12
عنوان چپتر: "نمایش قدرت"

از ماشینش پیاده شد و نگاهی کوتاه به پشت سرش انداخت. کلارک درحالی که برای استقبال به سمتشون می اومد چشمکی به کوک زد. جونگکوک گوشیشو تو جیبش فرو برد و جلوتر از بقیه راه افتاد. صدای موزیک از همینجا ام به گوش می‌رسید. کلارک صمیمیت به خرج داد:

_خوش اومدین دوستان من. بفرمایید داخل.

به سمت یونگی چرخید و با دیدن لوهان ابرو بالا انداخت و نقش بازی کرد:

_اوه بنظر میاد که ارباب شوگا برده جدیدی پسندیدن.

یونگی پوزخندی زد و همونطور که لوهان رو بیشتر به سمت خودش میکشید تو سکوت وارد سالن شد. جیهوپ با نگاهی مشکوک به جونگکوک و کلارک ترکشون کرد و پشت سر یونگی و لوهان راه افتاد. چانیول موقع وارد شدن به عمارت رو به کلارک گفت:

_هی کلارک.

با ابرو به کوک اشاره کرد و ادامه داد:

_اون امشب رو موده. تلاشتو بکن

بکهیون کوتاه بازوی چانیول رو فشرد و کنار هم وارد شدن. کلارک از تنهاییشون استفاده کرد و جلو اومد:

_ارباب من.

قبل از اینکه دستش به گردنه جونگکوک برسه، پسر کوچکتر قدمی عقب رفت:

_تا زمانی که کارتو درست انجام ندادی، دور و بر من نباش کلارک!

مرد با ناراحتی دستشو پس کشید. جونگکوک از کنارش رد شد و وارد مهمونی شد.چشم چرخوند و بقیه رو دور دوتا میز گرد پیدا کرد. به سمتشون رفت و کنار یونگی جاگیر شد. میکا، زنی قد بلند با آرایشی غلیظ و لباسی قرمز رنگ، سر چنتا قلاده رو گرفته بود و برده هارو دنبال خودش می کشید و جلوی میز اونها ایستاد و با لبخندی مصنوعی و مشتاق گفت:

_ارباب جی کی!... مدتی هست شما رو ندیدم!

جونگکوک سر تکون داد و با نگاهی سطحی به برده های پشت سرش پرسید:

_کدومو پیشنهاد می‌کنی میکا؟

میکا نگاهش رو بین دختر و پسر های پشت سرش چرخوند و پسری ریز نقش رو به سمت جونگکوک هُل داد:

_تازه وارده، اما کارشو خوب بلده.

جونگکوک قلاده پسر رو از دست میکا گرفت و با اشاره دست زن رو مرخص کرد. پسرک کاملا توجیه شده کنار پای کوک روی زانوهاش نشست.
لوهان روی پاهای یونگی جا به جا شد و به برده کنار پای جونگکوک نگاه کرد. حداقل خوش شانس بود که گیر همچین آدم هایی نیوفتاد. یونگی خیلی مهربون تر و قابل اعتماد تر بود!
جونگکوک مدتی بعد نگاهشو از وسط مجلس گرفت و با چرخوندن سرش نگاه خیره لوهان روی برده کنار پاش رو شکار کرد. یه تست کوچیک که بد نبود؟ خیره به ری اکشن لوهان قلاده پسر رو دو بار با مکث بالا کشید. کد های زیادی وجود داشت که برده ها یاد میگرفتن و بین تمام ارباب ها مشترک بود، از جمله این کد. اگه لوهان یه تربیت شده بود و به اندازه ای که نشون میداد خجالتی بود الان باید نگاه از پسرک می‌گرفت تا شاهد این اتفاق نباشه. اگر نه جونگکوک باور میکرد که اون هیچی نمیدونه و اشتباه میکنه!...اما همیشه حق با کوکه! لوهان با دیدن اون حرکت جونگکوک خیلی سریع نگاه گردوند و تو بغل یونگی جا به جا شد. پوزخندی زد و برده ای که با آمادگی خودشو روی پاهاش کوک کشیده بود از روی پاش کنار زد و علامتی به کلارک داد.
کوک داشت هر کاری برای به دست آوردن اون بچه میکرد! جونگکوک گاهی میتونست با کارهاش در نظر هرکسی یه دیوونه باشه که واکنشای هیجانی و غیر طبیعی داره و هر لحظه تغییر مود میده!
خواستن این برده هم همینجوری بود، حقیقت این بود که این برده زیاد برای جونگکوک مهم نبود، در اصل چیز خاصی نداشت که کوک بخوادش!
این رفتار از بچگی فقط یکی از عادت های کوک بود. هرچیزی که غیر ممکن تر بنظر می‌رسید، اون باید انجامش میداد! هرچیزی که دست نیافتنی تر بود، کوک باید به دست می آورد! هرکاری که بهش میگفتن انجام نده، اون دقیقا همونو انجام میداد!
«برعکس» واکنش نشون دادن یکی از اصول همیشگی جونگکوک بود!
اون خواستار این برده نبود چون چهره کیوتی داشت یا هر چیز دیگه؛ خواستارش بود چون این بار بهش گفته شده بود "این یکی نه!" و خب طبق اصول کوک، دقیقا همین "این یکی "باید مال اون میشد.
کلارک به روی سن کوچیکی که وسط سالن درست شده بود رفت و میکروفونش رو به دست گرفت:

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora