#چپتر_32
عنوان چپتر: "حکم طلایی"
ماگ قهوه رو به لبهاش نزدیک کرد و نفسی از عطر تلخ قهوه گرفت.
افکار منفیش رو پس زد و آهی کشید، این چیزی بود که دیر یا زود اتفاق می افتاد! حتی اگر اون انجامش نمیداد کس دیگه ای بود که انجامش بده!
در اتاق باز شد و مرد وارد شد. از صفحه دیجیتالی کنار در استفاده کرد و شنود و دوربین هارو خواموش کرد و پرسید:_خب جادوگر...چی برام داری؟
ماگ قهوه رو پایین گذاشت و در حالی که نور اتاق رو کم میکرد فیلمی رو روی پرده سفید رنگ انداخت و بلند شد:
_همونطور که خواسته بودید، فیلم هارو آماده کردم.
مرد با اشتیاق قدم برداشت و منتظر به صفحه زل زد. اولین فیلم متعلق به جیمین بود درحالی که چمدون کوچیکی روی تخت گذاشته بود و وسایل مورد نیازش رو به سرعت توی اون میریخت و خود مرد که با اصرار سعی میکرد جلوش رو بگیره:
_خواهش میکنم جیمین...اگه اینجوری بری پسرم دیوونه میشه!
جیمین لباس دیگه ای توی چمدون پرت کرده بود و با خشم به سمت مرد چرخیده بود:
_منم دارم تو این وضعیت دیوونه میشم! این بار دومی بود که تا یک قدمی مرگ رفتم و شانس باهام یار بود که نمردم! من نمیخوام بمیرم میفهمین؟
چمدونش رو برداشته بود تا بره و مرد تا لحظه آخر التماس کرده بود که بخاطر نامجون بمونه اما پسر با گفتن:
_من دیگه آرامش ندارم و حالا میخوام برای آرامش خودم نامجون رو ترک کنم، اون به من قول داده بود تا ولم کنه و بزاره برم، پس شما ام جلومو نگیرید! این انتخاب خودمه!
از ساختمون بیرون زده بود و فیلم تموم شده بود.
مرد با لذت خندید و پرسید:
_چطور این فیلم انقدر واقعی شده؟ اصلا مشخص نیست که اون جیمین نیست و یه پسر دیگه است!
جیهوپ درحالی که فیلم دوم رو پخش میکرد گفت:
_علم پیشرفت کرده.
فیلم دوم مربوط به نامجون بود که در آرامش جلوی فرد دیگه ای نشسته بود و معامله میکرد:
_برای اینکه بیخیال من و گنگم بشی چی میخوای جیوون؟
_روبی! اونو بهم بده و من برای همیشه راحتت میزارم
حتی اگر برای یه شب باشه!نامجون بعد از مکث کوتاهی با پوزخند تکون داده بود:
_خیلی خب، همین امشب اونو برات میفرستم.
توی این فیلم نامجون رسما جیمین رو به جیوون بخشیده بود و خب هیچ کس قرار نبود خبر دار بشه هیچ کدوم اون دو مرد نامجون و جیوون نبودن و با استفاده از امکانات تخصصی صورت و صدا شون جایگزین شده!
پدر نامجون کوتاه با رضایت لبخند زد:
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
Fanfiction"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به...