chapter 88: Who am I?

770 182 152
                                    

#چپتر_88

عنوان چپتر: "من کی هستم"

با خستگی در اتاق رو باز کرد و وارد شد.
بکهیون به سرعت برگه های توی دستش رو زیر بالشت مخفی کرد اما این سرعت کمتر از اون بود که این کارش از چشم چانیول دور بمونه!
پسر بزرگتر بعد از لحظه ای مکث کامل وارد اتاق شد و در رو بست.
بکهیون لبخند پر تظاهری به لب آورد و از لب تخت بلند شد:

_زود برگشتی!

جلو اومد تا به چانیول برای در آوردن لباس هاش کمک کنه.
چانیول هنوز دست گچ گرفته اش رو باز نکرده بود!
بکهیون تو سکوت دکمه های پیراهن سفید پسر رو باز کرد و بعد با بی حواسی چرخید تا از اتاق خارج بشه.
چانیول با تعجب صداش کرد:

_بک؟

پسر کوچکتر ایستاد:

_بله؟

چانیول با دست سالمش به شلوارش اشاره کرد:

_شلوارمو یادت رفت عزیزم.

بکهیون کوتاه سر تکون داد و دوباره به سمتش اومد:

_اوه متاسفم!

دکمه و زیپ شلوار رو باز کرد و اونو با ملایمت از پای پسر در آورد و توی پوشیدن لباس های خونگیش کمکش کرد.
البته دو بار دکمه های پیراهن رو جا به جا بست!
چانیول لب باز کرد و آروم پرسید:

_امروز اتفاقی افتاده؟

پسر کوچکتر طبق همون روند همیشگی توضیح داد:

_فقط جیمینو دنبال کردم، مثل همیشه.

با لحنی که نشون میداد باور نکرده گفت:

_بک...

پسر کوچکتر برای فرار از جواب دادن به سوا های چانیول دست سالم پسر رو گرفت و درحالی که اونو با خودش از اتاق خارج میکرد گفت:

_حتما گرسنه ای، بیا بریم شامتو گرم کنم

چانیول تو سکوت باهاش همراه شد و باهم وارد آشپزخونه شدن.
بکهیون یکی از صندلی های میز دونفره رو بیرون کشید تا چانیول بشینه و بعد به سمت ماکروویو رفت و روشنش کرد.
تا زمان گرم شدن غذا مشغول آماده کردن وسایل و مخلفاتش شد.
دست هاش کار میکردن اما مغزش انگار از کار افتاده بود!
پارچ شربت لیمو‌ رو برداشت و مشغول پر کردن لیوان شد.
چانیول تماشا کرد که بکهیون چطور در کمال خونسردی لیوان رو تا انتها پر از شربت میکرد.
با تعجب پسر رو صدا کرد:

_بکهیون!

اما بک انگار که نشنیده باشه همچنان به کارش ادامه داد تا جایی که لیوان از شربت پر شد و حتی سر ریز کرد!
چانیول با بهت و نگرانی بار دیگه بلند تر صداش کرد:

_بک!

اما پسر کوچکتر همچنان خیره به نقطه نامعلومی از آشپزخونه به ریختن شربت ادامه داد.
چانیول متوجه شد صدا کردن فایده ای نداره و بلند شد و بازوی پسر رو گرفت:

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon