#چپتر_83
عنوان چپتر: "رز قرمز"
دست هاشو روی میز به هم قفل کرد و بی هدف به جام های خالی شراب خیره شد.
استرسی که به جونش افتاده بود درک نمیکرد. اون الان بیست و چند سالش بود و البته این اولین قرارش نبود اما بازم برای یه قرار دچار چنین استرسی شده بود، چقدر مسخره!
پیشخدمتی بهش نزدیک شد وبا احترام پرسید:_سفارش میدین جناب؟
سر بلند کرد و جواب داد:
_منتظر کسی هستم
پسر جوان بهش لبخند زد:
_بسیار خب.
و بعد ازش فاصله گرفت.
تهیونگ نفسی گرفت و به ساعتش نگاه کرد، پنج دقیقه دیر کرده بود!کفش های پاشه بلند مشکیش رو با قدرت به سرامیک های سفید کف میکوبید و حضور خودش رو فریاد میزد.
لباس قرمز رنگ جذب و بلندش توجه افراد زیادی رو جلب کرده بود!
تهیونگ بار دیگه نگاهش رو توی فضای شیک رستوران چرخوند و همون لحظه تونست دختر قرمز پوشی رو ببینه که به سمت اون میاد.
لبخندی روی لباش نشست و از جا بلند شد. به آرومی کت مشکی رنگش رو توی تنش منظم کرد و چند قدمی به سمت دختر قرمز پوش برداشت.
برش وی مانندی از اواسط رون چپ دختر تا پایین پاش خورده بود که با هر قدم پای کشیده و ظریف دخترک رو به نمایش میذاشت.
کت خز مشکی رنگی پوشیده بود که با رنگ موهای بلندش همخونی داشت.
به آرومی کمی خم شد و از همون فاصله به دختر احترام گذاشت.
دخترک متقابلا بهش لبخند زد:_سلام، لطفا منو بابت تاخیرم ببخش
تهیونگ مقابل دخترک ایستاد و دست دراز شده دختر رو گرفت و با ملایمت اونو بالا آورد و بوسه ارومی روش نشوند:
_مشکلی نیست، از دیدنتون خوشحالم.
دست دخترک رو رها کرد و به سمت میز اشاره کرد. زودتر قدم برداشت و صندلی رو بیرون کشید.
دختر قبل از نشستن کت کوتاه خز دار مشکی رنگش رو با کمک تهیونگ در آورد و و نمای بیشتری از لباس بلند و یقه قایقی قرمز رنگش به نمایش گذاشت.
به آرومی روی صندلی نشست و تهیونگ هم میز رو دور زد و مقابلش نشست.
هر دو در سکوت منو رو برداشتن و دقایق کوتاهی بعد پیشخدمت دوباره نزدیکشون شد:_خوش اومدین، سفارشتون رو ثبت کنم؟
تهیونگ منتظر موند و دختر درحالی که منو رو میبست استیک ساده سفارش داد.
تهیونگ هم همون رو سفارش داد و البته شیشه ای شراب هم به سفارششون اضافه کرد.
پیشخدمت بعد از ثبت سفارششون توی آیپد مخصوصش ازشون فاصله گرفت.
دخترک قرمز پوش موهای بلند و مشکی رنگش رو عقب داد و با لبخند گفت:_امروز خیلی جذاب تر شدی!
تهیونگ کوتاه لبخند زد:
_شماهم از قبل دلربا تر هستید!
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
Fanfiction"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به...