chapter 98: Exhumation

636 190 471
                                    

#چپتر_98

عنوان چپتر: "نبش قبر"

درحالی که گوشیش رو روی گوشش جا به جا میکرد دود سیگارش رو بیرون داد و گفت:

_تو به اینجا برنمیگردی بکهیون!

پسر بزرگتر با کلافگی دستشو توی موهاش فرو برد و گفت:

_ هیچ کس کنارت نیست جیمین چرا لجبازی می‌کنی؟
من میتونم مراقبت باشم!

پسر کوچکتر سیگار نیمه شده رو توی جاسیگاری بلور فشرد و خاموشش کرد:

_چندبار بهت بگم من نیاز به مراقبت کسی ندارم؟
اگر این رز قرمز کمر به قتلم بسته خب بزار انجامش بده!
دلم نمیخواد مثل یه ترسو خودمو بین بادیگاردام قایم کنم، ترجیح میدم زمانی که خودم نتونم از پسش بربیام کشته بشم!

بکهیون ساکت موند و جیمین ادامه داد:

_اگر میخوای بهم کمک کنی حواست به کارای کارخونه باشه و نه بیشتر از اون!

با بازشدن در اتاق نگاهش رو به آیان داد و تماس رو بی هیچ حرف دیگه ای قطع کرد و گوشیش رو روی میز گذاشت.
آیان لب گزید و پاکت سفید رنگ رو به سمت جیمین گرفت:

_فکر کردم بخوای ببینیش

ابرو بالا انداخت و پاکت رو گرفت هیچ اسم و نشونی روش نبود به جز یه علامت رز قرمز بزرگ که پشت پاکت چاپ شده بود.
نگاهش رو تا چشم های آیان بالا کشید و پسر بزرگتر گفت:

_بررسی امنیتی شده، فقط یه فلش داخلشه.

جیمین درحالی که فلش نقره ای رنگ رو از داخل پاکت بیرون میکشید پرسید:

_متحوا فلش چی بود؟

آیان به آرومی زمزمه کرد:

_بهتره خودت ببینی، تنهات میزارم!

جیمین با مکث خم شد و از کشو زیر میز لپ تاپش رو بیرون کشید و روی میز گذاشت.
یه فلش از طرف رز قرمز؟ اینبار دیگه چه برنامه ای براش چیده بود؟!
لپ تاپ رو روشن کرد و فلش رو بهش وصل کرد.
صبر کرد تا لود بشه، محتوا داخل فلش چهار تا فیلم بود که به ترتیب از یک تا چهار شماره گذاری شده بود.
فیلم اول رو پلی کرد و منتظر موند تا پخش بشه.
با شروع شدن فیلم با گیجی به صفحه زل زد، بنظر می‌رسید این فیلم از طریق دوربین های مداربسته ثبت شده باشه.
فیلم متعلق به اتاق مخفی نامجون بود!
کمی دقت کرد تا متوجه بشه پسر توی فیلم کیه.
اون پسر درحالی که پشتش به دوربین بود چمدون کوچیکی روی تخت گذاشته بود و وسایل مورد نیازش رو به سرعت توی اون می‌ریخت.
صدای شخص دوم توی فیلم لرزی به بدن جیمین انداخت که پیش از اون تجربه نکرده بود!

_خواهش میکنم جیمین...اگه اینجوری بری پسرم دیوونه میشه!

اون پسر لباس دیگه ای توی چمدون پرت کرد و با خشم به سمت مرد چرخید و غرید:

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu