chapter 141:the bell

707 140 146
                                    

#چپتر_141

عنوان چپتر: " زنگوله "

جام خالی شامپاینش رو روی میز گذاشت و بدون اینکه جلب توجه کنه به سمت ون شخصیش راه افتاد.
برنامه همیشه همین بود، یکی از اون دوتا زودتر به ون خودش می‌رفت و چند دقیقه بعد نفر بعدی هم بهش اضافه میشد تا کسی به نبود ناگهانی جفتشون شک نکنه.
اینبار نوبت اون بود که به ون خودش بره و منتظر جیمین بمونه.
مسلما نیازی نداشتن که الان این کارو اینجا انجام بدن.
میتونستن خیلی راحت جشن رو به مقصد خونه ترک کنن و با خیال آسوده و آزادانه هر کاری که بخوان بکنن اما حقیقت این بود که از این ریسک و هیجان خوششون می اومد!
از اینکه مثل موش و گربه رفتار کنن و خودشونو از بقیه پنهان کنن خوششون می اومد!
اولین باری که سر لوکیشن و توی ون سکس کردن زمانی بود که فیلمبرداری خیلی طول کشیده بود و دو روز مداوم بود که به خونه هاشون نرفته بودن پس جونگکوک طی یک حرکت کاملا ریسکی زمانی که جیمین برای پاک کردن گریمش و استراحت به ون خودش رفته بود خیلی یواشکی با کمک جیهوپ و بکهیون تمرین دیالوگ هاش رو پیچوند و به ون جیمین رفت.
به یاد می‌آورد که جیمین چقدر دربرابر خواسته اش مقاومت کرده بود و هشدار داده بود که این کار خطرناک و احمقانه است اما در نهایت وقتی جونگکوک پیش قدم شد و حین غر زدن های جیمین شروع به بوسیدنش کرد تسلیم شد تا با حماقت اون همراه بشه.
البته که دوبار در طی همون یک ساعت نزدیک بود به طرز وحشتناکی لو برن که خوشبختانه با عمل کاملا به موقع یونگی و لوئیس خطر از سرشون‌ گذشته بود.
جیمین هم در ازای استرس اون دقایق به عنوان تنبیه جوری باهاش خشن و تند رفتار کرده بود که تا پیش از اون اصلا سابقه نداشت!
خوشبختانه یا بدبختانه روابط اونها مثل کلیشه های فیلم و رمان نبود که رابطه تک تاپ باشه.
اونها از همون ابتدا روابطشون رو بر قاعده ورس بودن پایه گذاری کردن اما خب جیمین شخصا میل انچنانی به تاپ بودن نداشت و بیشتر مواقع به طور خود خواسته باتم بودن رو انتخاب میکرد و دفعات محدودی تاپ بودن رو انتخاب میکرد در نتیجه ناخودآگاه جونگکوک بیشتر مواقع تاپ بود و عجیب از این اتفاق راضی و خوشنود بنظر میرسید!
چرا که به دور از هویتی که مولن روژ براش ساخته بود اون جئون جونگکوک بیست و هفت ساله ای بود که پنج سال از جیمین کوچکتر بود و توی عموم و حتی توی بقیه موارد زندگی مشترکشون جیمین به عنوان یک فرد سی و دو ساله ازش بالغ تر و سر تر محسوب میشد.
یه جورایی قدرت بیشتر جاها به دست جیمین بود اما توی تخت حکمرانی برای ساعتی به دست جونگکوک می افتاد و این عجیب لذت بخش بود!
در ونش رو باز و از چند پله کوتاهش بالا رفت و در رو پشت سرش بست.
دیواره مقابل پله ها میزبان یک آینه قدی بود و دیواره سمت راست که فضای ون رو از اتاقک راننده جدا میکرد رگال لباس ها پوشونده بود.
از جلوی آینه چرخید و قدم هاشو به سمت انتهای ون کشید.
بعد از آینه قدی، کمدی برای گذاشت وسایل شخصیش به چشم میخورد و سمت دیگه ون مقابل کمد، یک کاناپه مخمل سبز رنگ دونفره بود.
بعد از کاناپه، میز کوتاه و گردی میزبان شیشه ای شراب سفید و دو جام تمیز بود و در انتهای ون تخت تک نفره ای که فقط کمی بزرگتر از سایز عادی بنظر می‌رسید به چشم میخورد.
درحالی که دکمه های پیراهن سفید رنگش رو باز میکرد لب تخت نشست و نگاهش رو بی هدف توی ون چرخوند.
پنجره مربعی شکل کوچیکی روی دیواره پایین تخت وجود داشت که جونگکوک عادت داشت زمان استراحتش به تاج تخت تکیه بزنه و از پنجره به بیرون خیره بشه تا خوابش ببره.
پنجره ای که حالا با پرده ضخیم و سنگین سورمه ای رنگ پوشونده شده بود چرا که جیمین اصلا از اینکه موقع خواب نور به داخل ون بتابه خوشش نمی اومد؛ جونگکوک هم درخواست کرد توی ونش پرده وصل بشه و تمام تلاشش رو کرد تا لبخند های معنادار یونگی و تهیونگ رو ندید بگیره.
جیمین گاهی وقت ها رفتار و اخلاقی از خودش نشون میداد که اصلا شبیه به شخصیت همیشگیش نبود و باعث میشد جونگکوک از خودش بپرسه نکنه که به جای جیمین لوئیس مقابلشه؟
حالا تنها تفاوت این دو برابر دوقلو رنگ چشم هاشون بود
و به راحتی با یک لنز قابل تغییر بود.
اگرچه که این فقط از نظر ظاهر بود چون درواقع اخلاق و رفتار این دو برادر زمین تا آسمون متفاوت بود!
توی افکار خودش غرق بود که بلاخره در ون باز و قامت جیمین به سرعت توی پله ها نمایان شد.

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Where stories live. Discover now