chapter 66: sign of trust

778 193 349
                                    

#چپتر_66

عنوان چپتر: "نشان اعتماد "

جلوی آینه ایستاد و به زخم ها و کبودی های روی بدنش خیره شد.
انگشتشو به آرومی روی رد زخم کشید و پلک بست، خیلی زود تصویر جیمین که انگشت های خیسش رو روی زخمش میکشید پشت پلک هاش نقش بست و دستش با لرز از بدن برهنه اش فاصله گرفت.
پلک باز کرد و دوباره به انعکاس خودش چشم دوخت.
سرش رو کمی بالا گرفت تا زخم زیر گلوش رو هم ببینه.
هنوزم میتونست لمس خیس زبون جیمین تو اون نقطه رو حس کنه.
آهی کشید و از جلو آینه عقب رفت، داشت دیوونه میشد!
طعم شراب رز هنوزم زیر زبونش بود و به طرز احمقانه ای احساس میکرد نیاز داره همین الان جیمینو پیدا کنه و ببوستش! و شاید هم کمی بیشتر از اون؟! شاید چندتا مارک بزرگ روی گردن پسر کوچکتر و احتمالا جای ملتهب انگشت هاش روی پهلوهاش و جای دندون هاش روی سینه و تتو پسر وانیلی و اغواگرش!
و اگه بیشتر میخواست چی؟!
اگه دلش کبود کردن رون های سفید و تو پر پسر رو میخواست چی؟
اگه دلش صدای ناله هاشو میخواست چی؟
اگه یه سکس کامل با اونو می‌خواست به دستش می اورد؟!
چقدر باید تلاش میکرد تا اون لعنتی رو به تختش بکشونه؟
قسم میخورد زمانی که جیمین رو بلاخره روی تختش داشته باشه جوری تلافی این از دور حسرت خوردنا رو درمیاره که پسر کوچکتر تا چند روز نتونه به درستی راه بره!
ناخواسته آهی کشید و لب گزید، تصورشم دیوونه اش میکرد.
تصور اینکه جوری درون پسر کوبیده باشه که اینجوری زمین گیرش کنه درونش رو به جوشش مینداخت.
با حس فشار عضوش به شلوار تنگش ناله ای کرد و پلک هاشو بهم فشرد.
اگر فقط با تصورش چنین بلایی سرش اومده بود توی واقعیت چی میشد!
با چند ضربه ای که به در اتاق خورد تو جاش بالا پرید و بعد از جمع و جور کردن خودش پرسید:‌

_بله؟

صدای دختری که مهمان دار هتل بود به گوش رسید:

_وقت نهاره آقای جئون.

به سمت دیوار چرخید و به سرعت لباسش رو پوشید تا دختر رو معذب نکنه و بعد اجازه ورود داد.
مهماندار به سرعت با میز چرخ دار مخصوص وارد شد و ظرف های غذا رو روی میز دو نفره کنار اتاق گذاشت و درحالی که به کمر جونگکوک با تعجب نگاه میکرد گفت:

_چیز دیگه ای نیاز داشتید از زنگ روی میز استفاده کنید

مرد با صدای خش دار و بمی تشکر کرد تا دختر زودتر اتاق رو ترک کنه.
مهماندار از اتاق خارج شد و غری زیر لب زد.
از همکار هاش شنیده بود اون خیلی پسر جذاب و خوش برخوردیه اما جوری که تمام مدت حضور اون توی اتاق جونگکوک بهش پشت کرده بود کاملا با شنیده هاش فرق داشت و به دختر بر خورده بود!
به دو اتاق دیگه سرویس داد و درحالی که میز چرخ دارش رو با اخم های توی هم رفته به جلو هل میداد با یکی از همکار های مردش رو به رو شد که سابقه خوبی هم توی هتل نداشت!
بیشتر وقت ها مشغول بخور بخواب بود و فقط گاهی اوقات برای ساعات محدودی میشد اونو توی لباس کار دید!
چشم غره ای به پسر بزرگتر از خودش رفت و از کنارش گذشت.
دختری که مثل خودش تا الان مشغول پخش غذا بود ایستاده بود و درست مثل اون به پسر نگاه میکرد.
کنارش ایستاد و با حالت چندشی پرسید:

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Where stories live. Discover now