#چپتر_46عنوان چپتر: " سفید"
کنار پدرخوانده پشت میز نشسته بود و مشغول غذا خوردن بودن.
جاشا هم مقابلش نشسته بود و بیشتر از اینکه غذا بخوره با استرس بین اون دوتا نگاه میگردوند.
مسلما با رفتار اخیر پانیکا ترس جاشا کاملا طبیعی بود! اون هر لحظه از برگشت پانیکا و مواجه شدنش با جای خالی جیمین میترسید اما وقتی پانیکا به عمارت برگشت اونقدری آروم و بی اهمیت رفتار کرد که جاشا فکر میکرد این نتیجه شوکه و قراره وقتی این شوک از بین رفت ناگهان صداشو بالا ببره و دوباره دعوا با پدرخوانده رو شروع کنه.
اما بعد از ساعت ها هنوزم آروم بود!
چنگالش رو به آرومی بالا برد و همین باعث شد آستین لباسش از روی مچش پایین تر بره و کبودی واضح روش نمایان بشه.
به سرعت آستینش رو بالا کشید اما دیر شده بود و کبودی از چشم پدرخوانده دور نموند.
مرد با نگاهی غمگین دستش رو گرفت و با بالا زدن آستینش کبودی رو چک کرد:_چرا پانسمانش نکردی؟
به آرومی جواب داد:
_چیز خاصی نیست
مرد دستش رو رها کرد:
_بعد غذا بمون برات ببندمش
فقط با تکون سر تایید کرد و بعد در سکوت غذاشونو تموم کردن.
پدرخوانده زودتر میز رو ترک کرد و جاشا با استفاده از موقعیت پرسید:_همه چیز مرتبه پانیکا؟
ماسکش رو از لب میز برداشت و درحالی که به سمت پدرخوانده میرفت جواب داد:
_بنظر میاد که هست!
قدم هاشو به سمت پدرخوانده کشید و مرد درحالی که باندی رو از جعبه کمک های اولیه در می آورد به جلوی پاش اشاره کرد.
پسر به آرومی جلوی پاهاش روی زانو نشست و دستشو توی دست دراز شده پدرخوانده گذاشت.
چونگ هی درحالی که پمادی رو به نرمی روی کبودی مچش پخش میکرد شروع به صحبت کرد:_درمورد اتفاقات اخیر ما به خوبی باهم صحبت نکردیم.
به سرعت جواب داد:
_نیاز نیست چیزی رو برام توضیح بدین!
مرد درحالی که باند رو دور مچش میپیچید به چشم هاش خیره شد:
_اما من میخوام که تو بدونی!
من تورو از بچگی آموزش دادم و این کاملا درسته که در این لحظه تو صلاحیت فیزیکی خیلی بیشتری نسبت به جیمین داری اما من به دو دلیل اونو انتخاب کردم. اول اینکه اون جانشین برحق منه و دوم اینکه اون خشم و نفرت خیلی بیشتری رو با خودش حمل میکنه، اون یه دلیل محکم و یه تنفر عمیق داره که باعث میشه به زمان عمل کردن دست و دلش نلرزه و مردد نشه.
اون بی تردید ماشه رو خواهد کشید اما تو اینطور نیستی، تو تردید میکنی، موقعیت هاتو از دست میدی، فداکاری میکنی!
درست مثل الان!
![](https://img.wattpad.com/cover/281003955-288-k78920.jpg)
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
Fanfiction"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به...