chapter 45:The beginning of a new era

846 192 191
                                    

#چپتر_45

عنوان چپتر: "آغاز دوره جدید"

از لحظه ای که پا به این مکان بزرگ گذاشته بود حس تلخ و تاریکی توی وجودش پیچیده بود.
تمام مدت با ترس به جنگل تاریکی که از وسطش رد میشدن چشم دوخته بود و حس میکرد هر لحظه ممکنه یه حیوون وحشی یا یه موجود عجیب و غریب از بین درخت ها بیرون بپره و بهش حمله کنه!
حلقه دست هاشو دور کمر جونگکوک محکم تر کرد و نفس سردش رو بیرون داد.
جونگکوک بدون اینکه سرعت موتورش رو پایین بیاره پرسید:

_خوبی؟

نگاهش رو از تاریکی گرفت و جواب داد:

_میترسم!

جونگکوک برای چند لحظه یکی از دست هاشو از دسته موتور رها کرد و قفل دست های جیمین جلوی شکمش رو حمایت گرانه فشرد.
وقتی پسر بزرگتر دست هاشو رها کرد و دوباره مشغول رانندگی شد سرشو به کمرش چسبوند و آهی کشید.
ناگهان صدایی شبیه به سوت توی جنگل پیچید.
سوتی گوش خراش و تیز که مدام اکو پیدا میکرد.
جونگکوک با ترس سرعتش رو بیشتر کرد، چرا گارد محافظتی داشت بهش هشدار میداد؟
جیمین با چهره ای جمع شده از صدای سوت بلند پرسید تا به گوش جونگکوک برسه:

_چه‌خبره؟

جونگکوک با نگرانی مدام اطراف و مسیر رو به روش رو چک میکرد:

_گارد محافظتی اینجاست. اومدن تو رو ببرن!

پسر کوچکتر با کلافگی سرش رو با یک دست فشرد:

_منو کجا ببرن؟

_منطقه ممنوعه!

جیمین با وحشت به نیم رخ نگران جونگکوک خیره شد. هیچ ایده ای نداشت که چه خبره! گارد محافظتی و منطقه ممنوعه چه کوفتی بود دیگه؟
سعی کرد مثل جونگکوک حواسش رو به اطراف بده و همون لحظه نور تیز قرمز رنگی چشمش رو زد.
پلک هاشو کمی به هم نزدیک تر کرد و وقتی نور که حالتی لیزر مانند داشت دقیقا جایی بین پیشونیش متوقف شد با وحشت اسم جونگکوک رو صدا زد:

_کوک!

پسر بزرگتر با شنیدن صدای وحشت زده جیمین برای لحظه ای سر چرخوند و دیدن اون لیزر کافی بود تا فریاد بکشه:

_سرتو بدزد!

و همزمان فرمون موتور رو چرخوند اما قبل از اینکه دور بشه صدای سوت با شدت بیشتری تکرار شد و برخورد تیر به لاستیک موتور باعث شد جونگکوک نتونه تعادل رو حفظ کنه.
جیمین با شدت به سمتی پرت شد و جونگکوک برخلاف تمامی تلاش هاش محکم زمین خورد و موتور با برخورد به تنه درختی متوقف شد.
جیمین با ناله گیجی سرشو از روی خاک و برگ های کف جنگل بلند کرد و دست هاشو ستون بدنش کرد.
سرش گیج می‌رفت و قفسه سینه اش به شدت درد داشت.
جونگکوک با درد و نگرانی بدنش رو از زمین فاصله داد و تلاش کرد بلند بشه اما دوباره زمین خورد.
مچ پای چپش به شدت درد میکرد و احتمالا شکسته بود!
چهار دست و پا خودش رو به جیمین رسوند و با نگرانی به کمر خوابوندش.
زخم پیشونی پسر کوچکتر رو لمس کرد تا از شدت آسیب مطمئن بشه.
جیمین با ناله بلندی پلک باز کرد و به جونگکوک که بالای سرش نشسته بود نگاه کرد.
پسر بزرگتر با نگرانی تو صورتش خم شد:

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Where stories live. Discover now