[به من نگاه نکن]
-:میشه انقدر بهم زل نزنی؟
تهیونگ:
خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی.
جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست.
_____
Couple:VKOOK
"این رستورانه چه با-باحاله" جونگکوک گفت و لبخند زد ، تهیونگ هومی کشید و گفت:"آره ، مامانم از اینجا تعریف می کرد ، فکر کنم مال یکی از دوستاش بود یا همچین چیزی"
"میز رزرو داشتین؟؟" گارسون پرسید و تهیونگ سر تکون داد:"آره ، به اسم کیم تهیونگ"
گارسون بعد از چک کردن ، گفت:"اوه بله آقای کیم ، اون میز برای شماست" و به تنها میز خالی رستوران اشاره کرد.
تهیونگ سر تکون داد و دست جونگ کوک رو گرفت:"بریم" سمت میز رفتن و نشستن.
"خب بیبی ، منو رو ببین و ببین به نظرت چی خوبه" تهیونگ گفت و از الان میدونست چی سفارش بده.
جونگ کوک 'باشه' ای گفت و منو رو برداشت ، با دیدن قیمتا چشماش گرد شد ، وات د هل؟؟ (😂جهت تصور بهتر:
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
)
"یا خ-خدا.." جونگ کوک زمزمه کرد ، لعنتی مگه اومده بودن چی بخورن؟؟ "من..پاستا میخورم.." جونگ کوک زمزمه کرد و تهیونگ گفت:"هوم؟فقط؟پاستای چی؟؟"
"پاستا دیگه ، معمولی" جونگوک هنوز سر قیمت ها (پشماش ریخته) بود. "مطمعنی؟میخوای یه چیز دیگه بخوری؟؟" تهیونگ با تردید پرسید ، این همه غذا چرا پاستا؟
"نههه ، من پاستا دوست دارم" جونگ کوک سریع گفت ، دروغ نبود پاستا دوست داشت ولی خب غذا های بهتری بودن و..راستش نمیخواست فقط خرج کنه وقتی خودش پولی در نمیاره.
"خیلی خب" تهیونگ گفت و بعد از سفارش غذا ، گارسون پرسید:"نوشیدنی چی؟"
تهیونگ برگشت سمت جونگ کوک:"تو چی میخوری کوک؟"
"امم ، آب" جونگ کوک گفت و لبخند زد.
"خب ، باشه ، پس برای هردومون آب بیارید" تهیونگ گفت و گارسون بعد از چند تا سوال دیگه که مطمعن شه چیزی نیاز ندارن ، رفت.
تهیونگ یکم جلو تر اومد:"امروز چطور بود؟"
"مثل همیشه" جونگ کوک با لبخند کوچیکش که روی لب هاش بود ، گفت.
"همیشه چطوریه؟" تهیونگ پرسید و جونگ کوک ادای فکر کردن در آورد:"اوممم ، وقتایی که با تو ام بهم خوش میگذره و اون لحظات بهترین لحظاتم هستن و وقتایی که پیشم نیستی دنیا زیادی مسخرست"