135

5K 657 121
                                    

جونگ کوک وقتی دستایی‌ که دورش بودن رو حس کرد ، لبخند کوچیکی زد و چشماش رو باز کرد ؛ تهیونگ بغلش کرده بود.

آروم برگشت سمت تهیونگ و به صورت آرومش نگاه کرد ، خم شد و بوسه ای روی گونه اش گذاشت:″ته؟بیدار ش-شو″

تهیونگ هوم کش داری کشید و جونگ کوک رو بیشتر به خودش چسبوند:″فعلا بخواب″
با صدای بم صبحش گفت.

″نمیشه که...خوابم نمیاد دیگه″
جونگ کوک با لب های آویزون گفت و تهیونگ چشماش رو باز نکرد.

جونگ کوک یکمی تقلا کرد تا تهیونگ ولش کنه:″تهیونگ من باید برم حموم″
″خب یکم بخواب یکم دیگه هردو میریم″
تهیونگ انگار که چیز عادی ای باشه ، گفت.

″چی؟با هم؟ن-نهه″
جونگ کوک سریع گفت و خودشو به سختی از اغوش تهیونگ بیرون کشید ؛ تهیونگ با رفتن جونگ کوک روی شکمش خوابید و همونجور ، گفت:″انقدر خجالتی نباش... فقط منم دیگه″

جونگ کوک چیزی نگفت و بعد از برداشتن چیزایی که میخواست ، وارد حموم شد.




***


″اوه مای گاد!″
هوسوک و جیمین هم زمان با دیدن شهر ، گفتن.

نامجون دوتا ماشین اجاره کرده بود تا  مدتی که توی لس انجلس هستن راحت باشن.

تهیونگ و جونگ کوک و نامجون و سوکجین توی یه ماشین بودن و جیمین و یونگی و هوسوک توی یه ماشین.

″تهیونگ بیا اینجا زندگی کنیم″
جونگ کوک به شوخی گفت ، اوکی راستش به شوخی نبود لحنش مثلا به شوخی بود ولی حرف دلشو زده بود.

″میایم میایم″
تهیونگ گفت و خودشو زد به اون راه ، برگشتن باید بیشتر کار میکرد باباش بیشتر پول بده.

جیمین با دیدن مغازه ها گفت:″واو...چرا تا حالا نیومده بودم اینجا؟یونگ از این به بعد زیاد بیایم″
و یونگی هم خودشو زد به اون راه:″فعلا بهش فکر نکن از الان لذت ببر″

راننده ی ماشین جلویی تهیونگ بود و ماشین پشتی که دنبالشون میرفت هوسوک.

نامجون درحالی که داشت از توی گوشیش آدرس رو میدید ، گفت:″برو سمت راست...بعدش یه خیابونه کم کم ساحل رو میبینیم″

تهیونگ زیر لب گفت:″باشه″

جونگ کوک و سوکجین عقب نشسته بودن و راجب بیرون ماشین صحبت میکردن.

نامجون با دیدن ساحل ، لبخندی زد که چال گونه اش رو به رخ کشید:″اوه تهیونگ...تقریبا رسیدیم...حالا همین رو مستقیم بریم ورودی پارک رو میبینیم″

تهیونگ گفت:″چقدر خلوته خیابون″

″آره...سر ظهره و گرمه‌..یکی دو ساعت دیگه شلوغ میشه″
نامجون گفت و سوکجین سریع گفت:″خیلی گرمه؟مگه زمستون نیست؟″
سوکجین پوکر پرسید و نامجون پوکر تر برگشت سمتش:″این همه گوگل رو زیر و رو کردی چیزی راجب آب و هوای اینجا نخوندی؟″

سوکجین شونه ای بالا انداخت:″نیومدم لس انجلس اب هواش رو چک کنم که...اومدم گردش..راجب اونا تحقیق کردم″

جونگ کوک آروم به جواب سوکجین خندید و تهیونگ وقتی خنده اش رو از آینه دید ،گوشه ی لبش بالا رفت ؛ همین که میتونست خنده ی خوشگلش رو ببینه براش بس بود.

جونگ کوک با ذوق لبش رو گزید و به مردم خوشحالی که با دست پر و خالی راه میرفتن نگاه کرد.
(منظور از دست پر و خالی اینه ک کیسه ی خریدی چیزی دستشون باشه یا دستشون چیزی نباشه)

ماشینی که هوسوک و یونگی و جیمین توش بودن ، ساکت بود ولی بعضی وقتا راجب چیزایی که میدیدن نظر میدادن.

″الان ساحل تقریبا خلوته″
یونگی گفت و هوسوک نیشخند زد:″بهتر..همش مال خودمونه″
جیمین پوکر شد:″دیگه صاحاب نشو...یه بار اومدیم فقط″

وقتی ماشین ها رو پارک کردن ، همه پیاده شدن.

″واووو..چه جای خفنی″
جیمین گفت‌ و سوکجین سر تکون داد:″دقیقا″

تهیونگ سوییچ رو توی جیبش گذاشت و دستش رو روی کمر جونگ کوک گذاشت:″نظرتون با شروع تفریحمون چیه؟″


*

تهیونگ و جونگ کوک دست هم رو گرفته بودن و داد میزدن ، ترن هوایی اینجا واقعا هیجان انگیزه.
نامجون درحالی که خشکش زده بود به رو به روش خیره بود و سوکجین داد میزد.

جیمین و هوسوک انقدر داد زده بودن مطمعن بودن یکم دیگه داد بزنن گلوشون زخم میشه ، یونگی فقط تند تند پلک میزد و نفسای عمیق میکشید.

وقتی پیاده شدن ، یونگی سریع تر از همه بیرون اومد و گفت:″م-من...باید آب بخرم..″
یونگی سریع گفت و رفت تا آب بخره.

جونگ کوک و تهیونگ هنوز دست همو گرفته بودن:″-سرفه-دیگه نمیتونم صحبت -سرفه- بکنم..″
تهیونگ به شوخی گفت و هردو خندیدن.

نامجون هنوز به زمین خیره بود و انگار خشکش زده بود ، سوکجین تلاش میکرد به خودش بیارتش:″نامجونننن...زنده بمون فقط یه ترن هوایی بوددد″

نامجون درحالی که هنوز به زمین خیره بود:″می-میدونم..″

″من میرم برات یه چیزی بخرم..″
و خواست پول برداره که یهو نامجون بهش نگاه کرد:″من خوبم عزیزم...بریم بعدی″
و جلوتر رفت.

سوکجین پوکر به دوست پسر خسیسش نگاه کرد و دنبالش رفت.

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now