با ورودش به محوطه ی دانشگاه ، نگاه چند نفر روش اومد و پچ پچ ها شروع شد.
چند نفر با دست بهش اشاره کردن و با شخص کناریشون صحبت کردن.
موضوع چی بود؟!با کنجکاوی بهشون نگاه کرد و وقتی چیزی نشنید ، بیخیال شد.
تصمیم گرفت اول دیدن هوسوک بره.با دیدن استاد پارک ، لبخند زد:″ا-استاد″
پارک سونمین مرد بی اعصابی بود و سخت گیر.استاد ایستاد و نگاهی به جونگ کوک کرد:″اوه جئون ، چی شده؟!″
″آ-آققای ججانگ او-اومده؟″
پرسید.استاد پارک اخم متفکری کرد :″ججانگ؟منظورت جانگه؟آره اون اومده ولی الان کلاس داره بعدا برو پیشش″
و رفت.جونگ کوک پوفی کشید از بی ادبی استادش و سمت کلاسش قدم برداشت.
عجیب بود تهیونگ تا الان سراغش نیومده ولی سعی کرد بی اهمیت باشه.
کمرش تیر کشید و فحشی زیر لب داد.
پدرش لگد محکمی زده بود به کمرش و اون واقعا درد میکرد.وارد کلاس شد و بعد از نگاه کردن به کلاسی که تقریبا خالی بود ، سمت جاش رفت و نشست.
چند نفر بازم شروع کردن به پچ پچ.
بی اهمیت بهشون گوشیش رو در آورد.خرگوش زشت:
هیونگ!سوکجین هیونگ:
بچه ، چخبر؟خرگوش زشت:
هیچی توی کلاس نشستم و منتظرم شروع بشه.سوکجین هیونگ:
امروز میخوام بیام جلوی دانشگاه دنبالت! بهونه هم نداریم.سوکجین هیونگ:
من و نامجون میخوایم ببینیمت.خرگوش زشت:
اوه هیونگ ولی من امروز نمیتونم.سوکجین هیونگ:
میتونی!خرگوش زشت:
نه هیونگ لطفا.سوکجین هیونگ:
اهمیتی نمیدم ، امروز جلوی دانشگاهم.خرگوش زشت:
نه!!!خرگوش زشت:
هیونگ!!!Seen
![](https://img.wattpad.com/cover/243561872-288-k479774.jpg)
ESTÁS LEYENDO
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfic[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK