93

6.5K 942 137
                                    

وقتی جونگ کوک چشماش رو باز کرد ، برخلاف تصورش که انتظار داشت تهیونگ براش صبحونه درست کرده باشه یا هرچی...تهیونگ سرش توی بالش بود و آروم خروپوف میکرد.

جونگکوک با فکر شب گذشته گونه هاش سرخ شد و زیر لب به خودش فحش داد ؛ سعی کرد بلند شه ولی دردی که پشتش حس کرد ، شوکه اش کرد‌
نه تنها پشتش..بلکه گردنش و حتی لباش که میسوختن و باسنش و سوراخش و..فاک اون به معنای واقعی نابود شده بود.

تهیونگ توی خواب وول خورد و جونگ کوک رو کشید تو بغلش:″هوممم..بخوااااب″
با لحن کشیده ای گفت‌.

جونگ کوک جوابش رو نداد و لب زخمیش رو لیس زد‌.

شاید بهتر بود میخوابید؟













با بوی یه چیز سوخته ، چشماش رو باز کرد و بعد فریاد تهیونگ.
″وات د فاک چرا نیمرو انقدر سختههه!!″
تهیونگ داد زد از توی آشپزخونه.

جونگ کوک ریز خندید که لبش سوخت.

″فاک به همه چی..کاش اونی که کرده میشد من بودم حداقل جونگکوک آشپزی بلده یه چیزی میداد کوفت کنم...بلد نیستم براش یه نیمرو بزنم!!″
تهیونگ بازم داد زد.

جونگ کوک سعی کرد نخنده.

″جووووووونگ کووووووووووووووک″
صدای تهیونگ نزدیک تر بود ؛ اون با لحن آهنگینی گفت و در رو باز کرد.

جونگکوک سعی کرد به شب گذشته فکر نکنه.

″درد داری؟اوه شت این چه سوالیه...معلومه که درد داری..اصلا وایسا...چیز..اممم..غذا از بیرون میگیرم″
تهیونگ تند تند حرف زد و جونگ کوک گفت:″ن-نه..خ-خودم..درست میکنم″

تهیونگ لبخند درخشانی زد:″کوکی من!″
و خم شد و لب زخمیش رو بوسید.

جونگ کوک رو بلند کرد و سمت آشپزخونه رفتن ، اون رو روی اوپن نشوند.
جونگکوک با چشمای گرد به ماهیتابه که سوخته بود نگاه کرد.

صدای نوتیفیکشن گوشی تهیونگ اومد و گفت:″وایسا ببینم کیه″









جائه مین:
تهیونگ شی..امشب برای پارتی میتونم دوستمم بیارم؟

تهیونگ:
پارتی؟!

جائه مین:
پارتی ای که هیونا شی براتون گرفتن دیگه...نمیدونستید؟

تهیونگ:
نه..اوه شت...خودم نیستم خوش بگذره

جائه مین:
چی؟!یعنی چی خودتون نیستید؟!

تهیونگ:
یعنی خودم نیستم تو اون پارتی




سلام

چخبر

پارتا طولانی شد چهارتا نمزارم

کصدستیا رو جدی نگیرید..همین که اینا هم اشتباه ننوشتم رکورده😂💜

لاویوال

خدافظ

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now