159

4.6K 844 512
                                    

-شرط ووت پارت بعد:250+
دیگه خود دانید..میخواید آپ بشه همینجا ووت بدید:>
(بدجنس نیستم...به ویو ها و ووت های پارت قبل دقت کنین میبینین مهربون هم هستم:') ..اند..کاور..)

چشم هاش رو به سختی باز کرد ، سر درد شدیدش اجازه ی تکون خوردن بهش نمیداد ؛ کمی بعد که حس کرد میتونه حداقل از روی تخت بلند شه ، توی جاش نشست.
جونگ کوک کنارش خوابیده بود و اون خیلی معصوم بود!تهیونگ بوسه ای روی پیشونیش گذاشت که اون یکمی توی خواب تکون خورد.

از روی تخت بلند شد و سمت حموم رفت ، لعنت به هرچی الکله!دیگه نباید مست می کرد.
یه چیزایی یادش بود و..اون دوتا پسر ها ، کی بودن؟حداقل یادش بود که توی مستیش هم مراقب جونگ کوک بوده ؛ در حموم رو بست و تصمیم گرفت یه دوش بگیره.

جونگ کوک کمی بعد بیدار شد و با یادآوری تهیونگ ، به اتاق نگاه کرد ، نبود!
با صدای شُر شُر آبی که میومد متوجه شد که دوست پسرش رفته حموم ، با یادآوری حرفای دیشبش هم خندش گرفت و ذوق زده شد.

فلش بک ، شب گذشته.

"ممنون که ک-کمک کردید.."
جونگ کوک با لبخند گفت و در خونه ی هوسوک رو بست ، آره!
همشونو گذاشته بود خونه ی هوسوک چون خونه ی اون نزدیک تر بود!

سوجون دستی به گردنش کشید و گفت:"کاری نکردیم که.."
"میخواید برسونمتون ه-هرجا که میخواید برید؟"
جونگ کوک با نگرانی پرسید ، اونا به نظر بچه های دبیرستانی میومدن و این ساعت یکمی..خطرناک بود.

کیونگ سوک سریع گفت:"نه نه ممنون ، با تاکسی میریم"

جونگ کوک با تردید سر تکون داد:"باشه پس..مراقب خودتون باشید"

سوجون میخواست بزنه زیر گریه!
مهربون هم که هست ، یه آدم چطور میتونه انقدر بی نقص باشه؟!

سوجون و کیونگ سوک تعظیمی نصف نیمه ای کردن کردن:"چشم هیونگ"

"پس ، فعلا"
جونگ کوک با لبخند مهربونش گفت و براشون دست تکون داد و سمت ماشینی رفت که توش تهیونگ بود و نشست.



"کوکیه خوشگل مننن"
تهیونگ گفت و لباش رو غنچه کرد.

"تهیونگ فعلا بخواااب"
جونگ کوک غر زد و تهیونگ نچی کرد:"باید بغلم کنی!"

"الان که نمیتونم ته ، دارم رانندگی میکنم"
جونگ کوک بهش یادآوری کرد و تهیونگ آهی کشید:"باشه.."
جونگ کوک آروم تر رانندگی کرد و سرش رو سمت تهیونگ برگردوند ، اون قهر کرده بود؟؟
"تهیونگییی"
صداش زد ولی تهیونگ با اخم به بیرون نگاه می کرد.
جونگ کوک خندش گرفته بود ، واقعا؟!

"ته ته"
باز صداش زد ولی تهیونگ‌ توجهی نمیکرد.

"تهیونگ؟؟قهری؟"
جونگ کوک پرسید و وقتی یکی از پشت سرشون بوق زد ، پوفی کشید و ماشین رو کناری برد تا ماشین پشت سرش بتونه رد بشه.

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now